چه کاره بودی اگر در زمان حسین(ع) بودی؟
کد خبر: 4075363
تاریخ انتشار : ۱۱ مرداد ۱۴۰۱ - ۱۴:۳۴

چه کاره بودی اگر در زمان حسین(ع) بودی؟

خیلی از سال‌ها پرسیدم از خودم: چه کاره بودی اگر در زمان حسین(ع) بودی؟ اوایل، سینه سپر می‌کردم و به خود می‌گفتم: معلوم است، از یاران حسین(ع) در صحرای کربلا، در میدان جنگ، یا دست‌کم کنار زنان حرم؛ اما این جواب‌ها رفته رفته تکان خوردند، پرده‌ها عقب رفتند.

روز عاشورا

امسال دلم را جور دیگری به حرمت گره می‌زنم، جور دیگری لباس مشکی می‌پوشم و دل می‌دهم به پارچه‌ها و بیرق‌ها، نگاهم جور دیگری سر می‌خورد روی نوشته‌ها و رنگ‌ها.

کربلا می‌خواهم؟ می‌خواهم. مگر می‌شود محرم بیاید و کربلا نخواهم؟ می‌شود یا حسین بگویم و صدای العطش را نشنوم؟ نمی‌شود، اما گره زدن دلم امسال فرق می‌کند، از جنس دیگری است. جنسی که خودت می‌دانی، خوب می‌دانی. بیش از هر سال در فکرت هستم، در آن بیابان بی‌آب و علف چه می‌کنی؟ دوم محرم پا گذاشتی در سرزمینی که اسمش را می‌پرسی و تا نینوا را می‌شنوی، سکوت می‌کنی. یاد حرف‌های جدت می‌افتی و‌ پدر و‌ مادرت.

با دلم چه کنم که امسال بیشتر راهی تو شده، قدم به قدم دارم نزدیکت می‌شوم. دارم می‌گردم و می‌چرخم، می‌خوانم و جست‌وجو می‌کنم و فکر؛ فکر به تو، به خیمه‌ات، به زنانت. چه کسانی همراهت بودند؟ اسم‌هایشان چیست؟ اسم شهدا؟ یک به یک چه گفتند، چه شنیدند؟ چه کسانی در بین راه همراهت شدند؟ سراغ چه کسانی رفتی؟ نعلین به ‌پا کردی و وارد خیمه‌های چه کسانی شدی؟ کدام دست، بیعت تو را رد کرد و‌ کدام…؟

سر به زیر می‌اندازم. امسال اولین سالی نیست که این سؤال توی رگ‌های تنم جولان می‌دهد. توی مغزم می‌تابد و می‌چرخد. نه، دیگر سؤالی نیست. جوابش را می‌دانم، جوابش سر به زیری است، خجالت است. خیلی از سال‌ها پرسیدم از خودم: چه کاره بودی اگر در زمان حسین(ع) بودی؟ اوایل، سینه سپر می‌کردم و به خود می‌گفتم: معلوم است، از یاران حسین(ع) در صحرای کربلا، در میدان جنگ، یا دست‌کم کنار زنان حرم؛ اما این جواب‌ها رفته رفته تکان خوردند، پرده‌ها عقب رفتند. روراست باش با خودت…

می‌دانستی حسین(ع) حق است، اما صبر می‌کردی، به میان کوفیان می‌رفتی و حرف‌ها را می‌شنیدی، یا از ترس ابن‌زیاد از خانه بیرون نمی‌آمدی. کاش می‌شد خودم را سوار بر اسب می‌دیدم که به تاخت به طرف کاروان حسین(ع) می‌روم، اما هوا گرم است، مرا با جنگ چه کار؟ بی‌صدا رفته و برگشته‌ام، به دور از سیاست و جنجال‌هایش زندگی کرده‌ام. حالا کجا بروم در این بیابان برهوت؟ من یک زنم، جهاد بر زن واجب نیست. اگر بروم و عمال حکومت بفهمند، چه؟ مال و اموالی که ندارم، تنها خانه‌ام را مصادره می‌کنند و اسباب و اثاثیه‌ام را توی کوچه می‌ریزند. آن وقت چه کنم؟ کجا بروم؟ حسین(ع) هم راضی نیست پناه زنی بی‌پناه شود.

پناه زنان حسین(ع) چه می‌شود؟ مگر ما کوفیان ۱۲ هزار نامه ننوشتیم و او را دعوت نکردیم؟ او اجابت کرد و‌ راهی شد، با زنان و اهل حرمش. رواست او را میانه راه رها کنیم؟ مگر من برایش نامه نوشتم؟ آنها که نوشتند، بروند و جوابگو باشند.

اصلاً صبر می‌کنم تا حسین(ع) به کوفه بیاید، آن وقت می‌روم پابوسش، او و خانواده‌اش را مهمان خانه‌ام می‌کنم، قدمشان به چشم. اگر حسین(ع) بیاید و… می‌نشینم به انتظار، انتظار آمدن حسین(ع) و با این انتظار شیرین، سر خودم را گرم می‌کنم شاید.

سمیرا مختاری

انتهای پیام
captcha