پرویز شیخطادی، کارگردان در گفتوگو با ایکنا گفت: فیلمسازی در حوزه شخصیتهایی چون شهید بهشتی ادای دین نسبت به این چهرهها محسوب نمیشود چون به اندازهای مقام این بزرگان شامخ است که با یک کار تلویزیونی نمیشود بزرگی آنها را نشان داد. پرداختن به زندگی چهرههایی نظیر دکتر بهشتی تنها روایت یک چهره انقلابی نیست بلکه به واسطه بیان زندگی چنین افرادی، هویت و تاریخ این سرزمین روایت میشود. در کلام دیگر زندگی این بزرگان میتواند چراغ راهی برای آیندگان باشد تا به واسطه آن بهترین مسیر را برای خود برگزید.
وی درباره سختیها موجود پیش روی تولیداتی که در آنها زندگی بزرگان انقلاب روایت میشود، توضیح داد: یکی از سختیهایی که باعث میشود کمتر به موضوعات انقلابی در سینما و تلویزیون توجه شود سختگیریهایی است که از سوی خانوادههای این بزرگان پیرامون تصویریسازی از آنها وجود دارد. البته من در سریال «آتش در گلستان» چنین مشکلی را نداشتم زیرا خانواده خانم دباغ همه گونه همکاری را انجام میدادند تا بهترین دستآورد حاصل شود. فروتنی و همراهی خانواده خانم دباغ مرا به یاد خود ایشان انداخت. یکی از مساعدتهای این خانواده آنجایی بود که ما به دلیل برخی مشکلات امکان تصویرگری از بخشهایی را نداشتیم ولی خانواده شهید موقعیت ما را درک کرده و اصراری روی خلق آن موقعیت نداشتند.
این کارگردان تاکید کرد: مشکل دیگری که پیش روی کارهایی که در آن یکی از شخصیتهای انقلابی روایت میشود به قانع کردن مسئولان مربوط میشود. دلیل این امر هم این است که در این حوزه یک نگاه واحد اجتماعی و امنیتی وجود ندارد، برای همین فیلمساز نمیداند در این حوزه چه حرفهایی را باید بزند و از بیان چه سخنانی معذور است. حتی در مواقعی نه تنها از طرف مدیران همراهی وجود ندارد که به سازنده نیز نگرانی القا میشود! همین مسئله سبب سردرگمی فیلمساز شده و او را از ورود به این حوزه برحذر میدارد. مثلا در سریال «آتش در گلستان» میخواستیم سرودی از چپها را پخش کنیم اما این اجازه را ندادند! هر اندازه با مدیران صحبت کردیم که باید در کارهای تاریخی توجهات تاریخی دقیق باشد تا مخاطب را جذب خود کند قانع نشدند و در آخر نیز سرود پخش نشد.
وی ادامه داد: نگاه غلط مدیران از آنجاست که فکر میکنند اگر قرار باشد سرودی پخش شود یا اینکه سخنانی از فردی بیان شود، تبلیغ آن است درصورتیکه اینگونه نیست. ما در کارهای تاریخی با اتفاقاتی روبهرو هستیم که ثبت شده و نشان دادن آن به معنای تبلیغ آن نیست. مشکل بعدی به سلیقه مدیران برمیگردد. این موضوع در ساخت کارهای اینچنینی به اندازهای نمود پیدا کرده که هر مدیر حرف خود را میزند. محافظهکاری را هم باید دیگر مشکلی نام برد که در این راستا وجود دارد. مشکلاتی که برشمردم باعث شده یا فیلم یا سریال درباره چهرههای انقلاب ساخته نشود یا کارهای که تولید میشود تنها به تعریف و تمجید از موضوع بپردازد؛ آثاری که عملاً کارکرد لازم را ندارد.
کارگردان سریال «بانوی سردار» با بیان اینکه مدیران دوست دارند چهرهای سانسورشده از بزرگان انقلاب به مردم نشان داده شود، بیان کرد: متاسفانه رسانه ملی وفاداری لازم را به شخصیتها ندارد. برای مثال به صرف اینکه فردی در برههای از تاریخ زندگیش، گرایشی داشته او را سانسور میکنند درحالیکه نباید کاری به گذشته داشته باشیم بلکه ببینیم آن فرد برای انقلاب چه کاری انجام داده است. اگر میخواهیم تصویرسازیمان از شخصیتها قابل باور باشد باید همه رفتارهای فرد مورد نظر را نشان دهیم حتی اگر اشتباهی انجام داده باید آن را بازگو کنیم. اینکه بخواهیم روایت کاملاً سفید از افراد داشته باشیم به آنها خدمت نکردهایم بلکه تنها اثری بیخاصیت را روی آنتن فرستادهایم.
وی در انتها تصریح کرد: تاسفآور است که بگویم برخی از مدیران دوست ندارند بخشی از سخنان این شهید روایت شود! امام(ره) شهید بهشتی را «ملت» نامید. چگونه میشود حرفهای این شهید را سانسور کرد؟ این تنگنظریها در شرایطی است که باید مسئولان به انحای مختلف سینماگران را تشویق به ساخت کارهای مورد نظر کنند نه اینکه بخواهند با برخیسنگاندازیها سد راه تولیدات مورد نظر باشند.
انتهای پیام