در یادداشت نخست با عنوان زندگی پس از زندگی، از تجربههای نزدیک به مرگ و پیشینه تاریخی این موضوع سخن گفتیم. در دومین یادداشت مروری اجمالی به رویکرد منابع دینی به این مسئله خواهیم داشت؛ بدیهی است که گزارش تفصیلی از قرآن، سنت و سیره معصومان در باره این موضوع نیازمند فرصتی موسع خواهد بود.
پاسخ به این پرسش که رویکرد منابع دینی به مسئله تجربههای نزدیک به مرگ چیست، نیاز به بررسی و تأمل بیشتری در منابع دینی دارد. اما به اجمال میتوان گفت جواب این سؤال مثبت است، زیرا با نگاهی گذرا به مضامین آیات و روایات میتوان دریافت که گزارههایی در تأیید این موضوع وجود دارد؛ یعنی در منابع دینی و در روایات و در سیره اهل بیت(ع)، با کمی تأویل و توجیه در آیات قرآن تجربههای زندگی پس از زندگی در آموزههای دینی مدار توجه قرار گرفته است.
اینگونه تجارب در منابع دینی، معتبر و قابل توجه بوده است و بدون تردید باید این تجربهها را یکی از مجاری ادراکی و معرفتی دانست؛ اعتبار این منبع معرفتی و کارآمدی آن، از آنرو است که چنین تجربههایی در محضر امام معصوم رخ داده و امام آن گزارش را نفی نکرده است؛ بدیهی است اگر فرصت بیشتری در اختیار باشد، این روایات اصطیاد خواهد شد و با بررسی و تحلیل اسنادی و محتوایی روایات به شرح و بسط این موضوع میپردازیم.
روایاتی در این زمینه وجود دارد؛ روایاتی که با صراحت این جنس معرفت را نه تنها نهی و نفی نکرده بلکه آن را از جنس معرفتهای عالی و معتبر دانسته و آن را نتیجه تقوا و پارسایی و خودسازی میداند.
بیشتر بخوانید:
در روایتی معروف از منابع اهل سنت و شیعه میخوانیم که پیامبر اکرم(ص) پس از اقامه نماز صبح از مسجد بیرون میآیند و «زید بن حارثه» را میبینند که چهرهای رنجور دارد که حاکی از شب زندهداری و تهجد و عبادت است. پیامبر(ص) سؤال میکنند: کیف اصبحت. این عبارت به معنای حالت شما چطور است؟ زید میگوید: اصبحت موقنا یعنی من در حالتی هستم که به مقام یقین رسیدهام، پیامبر(ص) میپرسند؟ علامت و نشانه یقین تو چیست؟ سپس زید شروع به توضیح میکند و میگوید ای رسول خدا من در این لحظه شرارههای آتش دوزخ را میبینم و میتوانم به شما بگویم که کدام یک از همراهان تو بهشتی و کدام یک در دوزخاند، پیامبر(ص) حضرت زید را از بازگویی این اسرار منع کردند؛ «هین بگویم یا فرو بندم نفس لب گزیدش مصطفی یعنی که بس»
این گفتوگو از جمله روایاتی است که در آن به وضوح این منبع معرفتی مورد پذیرش معصوم(ع) قرار گرفته است؛ زید بن حارثه در آن از جهانی گزارش میکند که براساس معیارهای اعتبار علوم تجربی فاقد اعتبار است؛ از آنرو تکرارپذیر، آزمونپذیر و اثباتپذیر نیست؛ در حالی که پیامبر(ص) این را بهعنوان یکی از ادراکهای ارزشمند و حاصل تقوا و وارستگی و پارسایی میداند.
بیتردید اگر اینگونه گزارهها بهدلیل اینکه فاقد شاخصهای گزارههای علوم تجربی است، مذموم و مورد انکار بود، هرگز پیامبر(ص) بر آن صحه نمیگذاشت و زید را نیز از بیان آن منع میکرد. بررسی این متن و مفهوم و مفاهیم مشابه آن در منابع و متون روایی یکی از اصلیترین کارهای پژوهشی است که باید پیرامون مسئله تجربههای نزدیک به مرگ انجام شود.
اگر با دقت و تأمل در زبان قرآن و منابع دینی بنگریم، میبینیم بخش عظیمی از آیات قرآن تلاش دارد در عین حال که ما را به عقلانیت، تعقل، اهتمام و پایبندی به دادهها عقل و قواعد نظام عِلّی و احکام و قواعدِ نظامِ اسباب و مسببات ترغیب میکند، پیوسته ما را تشویق میکند که به نقش متافیزیک در روابط این جهانی باور داشته باشیم و چشم به آسمان بدوزیم و انتظار تفضلات ویژه خداوند را بکشیم. آیات فراوانی از قرآن به رخدادهایی اشاره شده است که در آن مؤمنان و خداباوران مورد تفضیل و عنایت ویژه خداوند قرار گرفتهاند.
اساساً بخش عمدهای از زندگی پیامبران که در قرآن گزارش شده است، نگاه بسیار زیبایی است که پیامبران الهی به آسمان و توجهات ویژه خداوند دارند و بخش عمدهای از مبانی سبک زندگی قرآنی، اهتمام و اتکا به عنایات ویژه خداست؛ معرفتی که با هرگز با معیارهای علوم تجربی نمیتوان آن را اثبات کرد.
جلب عنایت پروردگار، گاهی به نام الهام، گاهی بهعنوان تجربههای درونی و گاهی به نام توکل، گاهی بهعنوان کرامت و لطف الهی و گاهی به اسم تفویض در منابع و در روایات و آیات تکرار شده است. با وجود اینکه این منابع ادراکی تجربهپذیر و آزمونپذیر نیستند و طبق نگرش پوزیتیویستی در ردیف علم و دانشها قرار نمیگیرند؛ اما مورد توجه و تأکید قرآن بوده و این باور را نشانه ایمان و تقوا میداند، افزون بر آن برخورداری از این باور را از نشانه و آثار تقوا معرفی میکند(طلاق: 2-3).
از منظر آموزههای وحیانی و اسلامی، به هیچ وجه نمیتوانیم به بهانه اینکه در این تجربیات باطنی احتمال وجود دروغ، اغراق، تحریف وجود دارد، و میتواند زمینه رشد و گسترش خرافات را فراهم کند، این تجربیات را انکار کرد؛ همینطور که خواب را نیز نمیتوان بهعنوان یکی از مجاری معرفتی انکار کرد و نیز نمیتوان وحی را و تجربههای درونی و الهامات و اشراقات رحمانی را بهعنوان نابترین منبع حقیقت نادیده گرفت و انکار کرد.
برخی حقایق قرآنی در پیوند با رؤیا گزارش شده است، مانند زمانی که حضرت یوسف(ع) خوابی را در کودکی دیدند و آن را برای حضرت یعقوب(ع) بیان کردند و پدرشان تأویل آن خواب را مطرح کردند؛ در همان سوره بار دیگر خداوند درباره الطاف خداوند به یوسف میفرماید ما به یوسف(ع) تعبیر خواب دادیم. پس خواب و رؤیا میتواند بهعنوان یکی از منابع معتبر معرفتشناختی وجود داشته باشد.
به نظر میرسد صرف وجود آسيبهایی از جمله خرافهگری حول یک مقوله، نباید باعث شود ما اصل آن مقوله را نفی و انکار کنیم و آن را مغایر با عقلانیت و خردورزی بدانیم. با اندک آشنایی با آموزههای وحیانی و آیات قرآنی میتوان دریافت که روح وحی قرآنی و اسلام چنین انکاری را نه تنها نمیپذیرد بلکه آن را خردستیزی میداند.
اساساً آموزههای وحیانی که از منظر قرآن و برهانهای کلامی، معتبرترین منبع کشف حقیقت است نیز میتواند در معرض چنین آسیبی باشد آیا میتوان صرف وجود این احتمال، گفت: چون وحی در معرض آسیب است، و ممکن است موجب برداشتهای متناقض تحریف و... شد، پس یاد این مجرای معرفی ناب را از منابع معرفیت بشری حذف کرد!؟ از این رو که مانند دادههای علوم تجربی با معیارهای چون اثباتپذیری، تکرارپذیری و تعمیمپذیری سازگار نیست! فاقد اعتبار است! چنانکه این سخن در باره وحی، از سوی ملحدان و طرفداران الیهات وحیانی و برخی نواندیشان بازگو شده است.
بعضی از افراد چنین احتمالی را مطرح کردهاند که ممکن است ترویج این مقوله بهصورت غیرمستقیم ترویج اعتقاد به تناسخ و صحت این نظریه نادرست باشد. اما براساس تعریف مصطلح تناسخ، هیچ ارتباطی بین تجربههای نزدیک به مرگ و تناسخ وجود ندارد. کسانی که از این احتمال سخن گفتهاند باید این ملازمت را تبیین کنند و دلایل خردپذیر خود را ارائه دهند!
من موارد متعددی از گزارشهای زندگی پس از زندگی و تجربههای نزدیک به مرگ را دیدهام و تحلیلها و پیشینههای تاریخی را بررسی کردهام، هیچ دانشمند و هیچ پژوهشگری در این زمینه نگفته است که بین تجارب نزدیک به مرگ و تناسخ، ملازمت مستقیم یا غیرمستقیم وجود دارد.
با توجه به گستردگی دروغپراکنی و شبهافکنی درباره حقایق بهویژه حقایق هدایتبخش در فضای مجازی، این امکان وجود دارد که مطرح کردن این مسئله در فضای مجازی با هدف ایجاد شبهه نسبت به این برنامه تأثیرگذار انجام گرفته باشد.
اینکه آیا پذیرش، باور و ترویج تجربههای پیش از مرگ با دینداری مبتنی بر عقلانیت در تقابل است، به نظر میرسد که چنین تقابلی وجود ندارد و ما باید باز هم کار میدانی انجام دهیم و ببینیم نقل اینگونه گزارشها به دینداری، معادباوری و تغییر رفتار و منش و شناختها منجر شده است یا خیر.
اگر هر کدام از افرادی که برنامه زندگی پس از زندگی را مشاهده کردهاند و در اطرافمان زندگی میکنند، سؤال کنیم میبینیم که جامعه آماری نسبتاً قابل قبولی، به ما میگوید که بسیاری از کسانی که این برنامه را مشاهده کردهاند خواهند گفت: از روزی که ما این گزارشها را شنیدیم، توجه و امید بیشتری به زندگی داریم و مسئله معاد و حیات پس از مرگ، برای ما جدیتر شده و در رفتار ما تأثیر گذاشته است؛ براساس نقل قولی، تعداد قابل توجهی از افرادی که تمایل به خودکشی داشتهاند، بعد از شنیدن تجربههای نزدیک به مرگ، تصمیمشان را تغییر دادهاند و به زندگی برگشتهاند.
توجه داشته باشیم که قیامتباوری، بنیادیترین اصل مکتب تربیتی قرآن است. خداوند در قرآن، هر جا به ما اعتراض میکند که چرا خوب نیستید؟ چرا پایبند به اخلاق نیستید؟ چرا گرانفروشی میکنید؟ چرا حق دیگران را ضایع کردید؟ بلافاصله بعد از آن، معاد و قیامت را به ما یادآوری میکند؛ مثلاً بعد از تقبیح کمفروشی میفرماید: «اَلَا يَظُنُّ أُولئكَ أَنَّهُمْ مَبْعُوثُون لیوم عظیم»(مطففین، 4) یعنی باور ندارید و احتمال نمیدهید که روزی با ما روبهرو خواهید شد؟!
مثال دیگر اینکه خداوند میفرماید: «وَ اسْتَعِينُوا بِالصَّبْرِ وَالصَّلَاةِ وَإِنَّهَا لَكَبِيرَةٌ إِلَّا عَلَى الْخَاشِعِين»(بقره، 45)، یعنی یاری جستن از نماز و انس با نماز، جز برای آنهایی که از اهل خشوع و فروتنی «خاشعین» هستند، سخت و طاقتفرساست، آنگاه در آیه بعد در معرفی «خاشعین» میفرماید: «الَّذِينَ يَظُنُّونَ أَنَّهُمْ مُلَاقُو رَبِّهِمْ وَأَنَّهُمْ إِلَيْهِ رَاجِعُون»، یعنی خاشعین کسانی هستند که میدانند و احتمال میدهند که یک روز با خدای خودشان ملاقات میکنند.
از آنجا که قیامتباوری، بنیادیترین اصل تربیتی قرآن و تضمینکننده اخلاق است، هر عنصری که بتواند این اصل را در ما تقویت کند قابل احترام و ترویج است و بدون هیچ شکی، گسترش آن ستودنی و بایسته است.
باید توجه کرد که این مقوله هم مانند هر مقولهای دیگر در معرض آسیبهایی است؛ حتی عقلگرایی، که ما معمولاً آن را یک اصل مسلم بدون آسیب و قطعی میدانیم، دهها آسیب و دهها مانع در مسیر تعقل و خردورزی مطلوب وجود دارد، اما هیچ کس عقلانیت را بهخاطر آسیبهایش تخطئه و انکار نمیکند، بلکه با اصول و قواعد منطقی و وحیانی، سعی در تطهیر و تنزیه آن داریم؛ اندیشمندان همیشه میکوشند تا با وضع قواعد و قوانینی آسیبها و تهدیدهای خردورزی را برطرف کنند و در اصطلاح منطقی مغالطات، سفسطهها و شبه استدلالها را از استدلال مطمئن و برهانی تمیز دهند.
بعضی از تجربههای نزدیک به مرگ نیز ممکن است نقصهایی داشته باشد و باید با مبانی عقلی، دینی و قرآنی پالایش شود، اما هرگز نباید بهگونهای برخورد کرد و سخن گفت که گویی با نگرانی بزرگی در حوزه معرفتشناختی مواجه شدهایم و بخواهیم آن را از ریشه انکار کنیم و نادیده بگیریم.
یادداشت از سیدعلیاکبر حسینی، عضو هیئت علمی پژوهشکده فرهنگ و معارف قرآن کریم
انتهای پیام