به گزارش ایکنا مراسم اختتامیه اولین کنفرانس دوسالانه بینالمللی «نظم منطقهای و ساختار اجتماعی در خاورمیانه: از نظریه تا عمل»، 20 اردیبهشت، به صورت مجازی با سخنرانی حمید احمدی، استاد علوم سیاسی دانشگاه تهران، برگزار شد.
متن سخنان وی به شرح ذیل است:
یکی از بحثهای مهم مطرح شده در این نشستها، در مورد پایان هژمونی آمریکا در خاورمیانه بود که مسئلهای مناقشهآمیز است. سؤال اصلی این است که اساسا آیا خاورمیانه هژمونپذیر است یا خیر؟ برخی معتقدند قواعد خاصی در این دو قرن بر خاورمیانه حاکم شده که یکی از آنها همین هژمونپذیر نبودن این منطقه است به نحوی که بریتانیا، آمریکا، شوروی، عربستان، ایران و مصر عبدالناصر، حزب بعث و ترکیه نتوانستند بر این منطقه هژمونی پیدا کنند و همیشه این منطقه محل رقابت و کشمکش قدرتهای منطقهای و فرامنطقهای برای اعمال نفوذ بوده و همین امر معادلات بازی منطقه را پیچیده کرده است.
همچنین در بعد بینالمللی از پایان حضور آمریکا در خاورمیانه صحبت میشود که این ادعا هنوز زود است. آمریکا با سه هدف مهار کمونیسم، تأمین امنیت انتقال انرژی به غرب و حمایت از امنیت اسرائیل به منطقه خاورمیانه وارد شد اما فقط کمونیسم مهار شد و دو مسئله دیگر همچنان باقی است و آمریکا تلاش دارد همچنان از اسرائیل دفاع و حمایت کند و به همین دلیل به دنبال بهبود بخشیدن به رابطه میان اعراب و اسرائیل است. در عین حال چالشهای دیگری هم شکل گرفته یا در حال شکلگیری است که میتواند انگیزه حضور آمریکا را در منطقه تداوم بخشد؛ بنیادگرایی و ردایکالیسم سلفی و روسیه.
درباره بحث مربوط به رابطه جامعه مدنی و دولت در خاورمیانه باید گفت که واقعا در حال حاضر چشمانداز دموکراسی و آزادسازی سیاسی در این منطقه با ابهام روبروست. در حالی که دهه 80 و 90 میلادی دوران طلایی امیدواری به تحقق دموکراسی در منطقه بود اما متأسفانه با ظهور پدیده رادیکالیسم سلفی اسلامی مانند القاعده، این مسئله با بنبست مواجه شد و امنیت و امنیتی بودن منطقه بر دموکراسی اولویت پیدا کرد. در انقلابهای عربی موسوم به بهار عربی، موج سوم بیداری اعراب در تاریخ معاصر شکل گرفت و این قیام ها گرچه اهداف اقتصادی و اجتماعی داشت اما دموکراسی را نیز دنبال میکرد اما از همان ابتدا چشمانداز امیدوارکنندهای نداشت و دیدیم به جز تا حدی در تونس، در مصر جواب نداد و در لیبی و سوریه و یمن به ویرانگری و ناامنی رسید و الان جامعه عرب دچار سردرگمی است که دموکراسی اولویت دارد یا امنیت یا وحدت ملی یا نیازهای اقتصادی. لذا ارتباط جامعه مدنی و دولت در این منطقه چشم انداز روشنی ندارد و دولتهای اقتدارگرا همچنان در حال حکمفرمایی هستند.
یکی از مشکلات ما در شناخت مسائل خاورمیانه «تئوریزدگی» بیش از حد است و این تئوریها در ذهن ما به ملکه تبدیل شدهاند و فکر میکنیم از طریق تئوریها میتوانیم خاورمیانه با هر جامعهای را بشناسیم در حالی که تاریخینگری یا جامعهشناسی تاریخی میتواند ما را در شناخت جوامع از جمله خاورمیانه کمک کند تا خاورمیانهشناس شویم. متأسفانه در ایران به ویژه در سطوح رسمی برخوردهای عوامانه نسبت به خاورمیانه و مسائل آن وجود دارد در حالی که خاورمیانهشناسی قواعد خاص خودش را دارد و باید به نقش تاریخ در شناخت تحولات منطقه توجه کنیم زیرا نظریهها از دل تاریخ بیرون میآیند و از این طریق است که به دام پارادایمها و نظریهها نمیافتیم. نمونه آن بحثها در خصوص نظریه جهانی شدن در ایران بود که تصور میشد با جهانی شدن دولتها و مرزها و ملیتها و هویتهای ملی تضعیف میشوند و حتی از بین میروند و کشورهای جدید ایجاد میشود در حالی که اینگونه نشد و دولتها و هویتهای ملی قویتر شدند و این مشکل به واسطه همین عدم شناخت تاریخی و ابتلا به تئوریزدگی است.
به هر حال این کنفرانس گام خوبی بود و به همکاران و برگزارکنندگان آن که زحمت کشیدند دست مریزاد میگویم و از آنها تشکر میکنم. مسائل قابل بحث زیادی در خصوص خاورمیانه همچنان وجود دارد که از جمله آنها همین خاورمیانهشناسی و رهیافتهای شناخت این منطقه است که میتوان در دورههای بعدی این کنفرانس درباره آن بحث و گفتوگو کرد.
انتهای پیام