در عرصه «شعر نبوی» کم‌فروشی کرده‌ایم
کد خبر: 4040471
تاریخ انتشار : ۱۴ اسفند ۱۴۰۰ - ۱۵:۵۰
در ویژه‌برنامه نعت حضرت محمد (ص) مطرح شد؛

در عرصه «شعر نبوی» کم‌فروشی کرده‌ایم

گروه بین‌المللی هندیران شامگاه جمعه ۱۳ اسفندماه به مناسبت عید مبعث برنامه نعت حضرت محمد (ص) در زبان فارسی برگزار کرد.

شعر نبوی

به گزارش ایکنا، به نقل از روابط عمومی گروه هندیران برنامه نعت حضرت محمد (ص) در زبان فارسی شامگاه جمعه با حضور استادان فارسی‌زبان  در گروه بین‌المللی هندیران برگزار شد.

در این برنامه که با مدیریت علیرضا قزوه برگزار شد، اشعار، مقالات و آثار خوشنویسی با موضوع نعت پیامبر گرامی اسلام در زبان و ادبیات فارسی توسط استادانی از ایران، هند، افغانستان، پاکستان و کشمیر ارائه شد.

رضا اسماعیلی با ذکر شعری از مولانا در مدح حضرت رسول، در خصوص شعر نبوی نوشت:

« اگر بگوییم «شعر نبوی» در مقایسه با سایر زیرشاخه‌های شعر آیینی، در سال‌های بعد از انقلاب جُثه‌ای نحیفتر و ضعیفتر داشته است، اغراق نکرده‌ایم. فقط کافی است تا مروری اجمالی بر دفترهای شعر شاعران مذهبی بعد از انقلاب داشته باشیم تا به درستی این گفته پی ببریم.

البته این سخن به معنای نفی و انکار آثار درخشان و خوبی نیست که توسط شاعران توانمند و ارجمند نسل انقلاب هر ساله تولید و عرضه می‌شود. آنچه که بیش‌تر مورد نظر است، کمیت و کیفیت شعرهای خوب نبوی در مقایسه با دیگر زیرشاخه‌های شعر آیینی است که به راستی نسبت معقول و قابل قبولی نیست. 

در آثار شاعران آیینی بعد از انقلاب کمتر می‌توان شعری هم‌شأن شعر شاعران متقدم در نعت و منقبت پیامبر اکرم (ص) پیدا کرد. بیشتر شعرهایی نیز که پیشانی‌نوشت «نبوی» دارند، به اعتبار موضوع در شمار شعرهای نبوی قرار گرفته‌اند، نه از منظر «موضع». اگر در این معدود سروده‌ها نیز تأمل کنیم، به روشنی درخواهیم یافت که اکثر آنها لهجه‌ای توصیفی دارند و نگاه شاعر به پیامبر صرفاً نگاهی «تجلیلی» است تا تحلیلی و کاربردی. حال آن که نیاز امروز جامعه دینی ما پیش و بیش از «تجلیل» - که افراط در آن همیشه به «تحریف» می‌انجامد - «تحلیل»، «تبیین» و «تعریف» است.

برای مسلمان معاصر دانستن این که «پیامبر که بود؟ چه کرد؟ و چه گفت؟» مهمتر از دانستن رنگ چشم و سیاهی گیسو و زور بازوست. ولی دریغ و درد که پرداختن به «صورت»، «آب و رنگ» و «خط‌وخال» بزرگان دین، ذهن و زبان بسیاری از شاعران را مشغول کرده و آنان را از پرداختن به «سیرت» و «حقیقت» نبوی بازداشته است. درحالی‌که سیره و سنت نبوی، حقیقت روشنی است که در بیت‌هایی از قبیل بیت زیر متجلی شده است که بسیاری از ما از آن غافلیم:

در جهان شمع حیات افروختی

«بندگان» را خواجگی آموختی

(علامه اقبال لاهوری)

 باید فروتنانه بپذیریم که ما در عرصه «شعر نبوی» کم‌فروشی کرده‌ایم. چرا که فرازوفرود‌های زندگی پیامبر مکرم اسلام(ص) به عنوان پرچمدار توحید و خاتم سلسله پیامبران الهی، آنگونه که شایسته و بایسته است در شعر دینی و آیینی روزگار ما منعکس نشده و به شیوه شاعرانه مورد تبیین، تحلیل و واکاوی قرار نگرفته است.

 آنچه که در آیینه شعر نبوی روزگار ما از پیامبر اکرم(ص) برجسته شده است، معرفی پیامبر به عنوان یک «اسطوره» دست‌نایافتنی است تا یک «اسوه» قابل پیروی. حال آن خداوند در قرآن پیامبر را به عنوان «اسوه حسنه» معرفی می‌کند و در آیه ۱۱۰ سوره کهف خطاب به رسول اکرم(ص) می‌فرماید:

«قُلْ إِنَّما أَنَا بَشَرٌ مِثْلُکُمْ یُوحی... بگو: جز این نیست که من هم مانند شما بشرم (لکن) به من وحی می شود.»

 ولی گاهی منِ شاعر – علی‌رغم آگاهی از این دقیقه - برای جلوه‌فروشی و به رخ کشیدن هنر صنعتگری و قدرت سخنوری خویش، بیشتر دوست دارم که به معجزات و کرامات ماورایی مقام رسالت بپردازم تا خواننده را به سحر کلام خویش شگفتزده و انگشت‌به‌دهان سازم و از این نمد کلاهی برای خویش ببافم!

 بدیهی است وقتی مباحثی مثل «توحید» و «عبودیت» در شعر آیینی ما کمرنگ می‌شود و مورد بی‌مهری قرار می‌گیرد، خودبه‌خود شعر نبوی و متعلقات آن نیز از دایره توجه شاعران خارج می‌شود. در حقیقت این غفلت ریشه در فراموشی «شعر نبوی» دارد.

متأسفانه در شعر آیینی روزگار ما اصل توحید و شهادت به وحدانیت حضرت حق به فراموشی سپرده شده است. حال آن که «توحید» از اصول دین است و باید پیش و بیش از هر موضوع دیگری برجسته شود و در مرکز توجه و تأمل شاعران آیینی روزگار ما قرار گیرد.

 پیامبراکرم (ص) با عبودیت و بندگی به مقام معراج دست یافت. به خاطر بی‌توجهی به این ظرایف و دقایق، متأسفانه گاهی در شعرها - با اغراق در توصیف - از پیامبر اکرم(ص) که بزرگترین پرچمدار توحید و یکتاپرستی است، بت می‌سازیم. غافل از این که رسالت اصلی پیامبر، مبارزه با ظلمت جهل و خرافه و ننگ بت و بتگری و بت‌پرستی است. آری، گاهی یادمان می‌رود که هدف بعثت رسول مکرم اسلام انتشار نور دانایی و بینایی و احیای کرامت‌های انسانی و اخلاقی است، چنان که در روایتی نبوی می‌خوانیم: «إِنَّمَا بُعِثْتُ لِأُتَمِّمَ مَکَارِمَ الْأَخْلَاقِ» : من برای احیای مکارم اخلاقی مبعوث شدم.»

 بی‌هیچ تردیدی، اگر به این دو اصل مهم - توحید و عبودیت - توجه شود، شعر آیینی ما از رخوت و سطحی‌نگری بیرون می‌آید و به اصل خودش برمی‌گردد. ضرورت امروز  شعر آیینی، فاصله گرفتن از صورت‌زدگی و سطحی‌نگری دینی و پرداختن پیش از پیش به «سیرت» و «حقیقت» دین و آیین محمدی است. تا زمانی که ما از «سیرت» و «بصیرت» غافل، و بر حسب عادت به «صورت» مشغولیم، در شعر آیینی راهی به دهی نخواهیم برد و روز به روز از «سنت و سیره نبوی» و «عدالت علوی» دور خواهیم شد. شاعران و ذاکران خاندان رسالت برای ره بردن به سرمنزل مقصود، باید پرچمدار  «توحید» و «عبودیت» باشند تا بتوانند این میراث معنوی را پاس بدارند و به آیندگان بسپارند. 

 

حضرت ابوطالب(ع)؛ نخستین نعت‌گوی پیامبر اسلام

سید نقی‌ عباس (کیفی) از دهلی‌نو  هم در این خصوص نوشت:

«ریشه‌های آغاز نعت‌گویی را می‌توان در دوران زندگی پیامبر دریافت و نخستین نعت‌گوی حضرت ختمی‌مرتبت را در شخص حضرت ابوطالب(ع) دید که در مدح آن حضرت(ص) پرداخت. سپس شاعران و اصحاب دیگر نیز در قالب شعر به نعت‌گویی پرداختند.

حتّی هنگامی که عرب علیه رسول(ص) به هرزه‌سرایی پرداختند، شاعرانی مانند حسان بن ثابت و عبدالله بن رواحه به پاسخ‌گویی جلو آمدند و محور اصلی اشعار پاسخی آن‌ها و امثال آن‌ها تعریف و توصیف شخص و صفات مقدس رسول(ص) بود. کعب بن زهیر بن ابی سلمی، امام بوصیری، اعشی، عبدالله بن مرداس وغیره ازجمله نخستین شاعرانی می‌باشند که شعرهایی را در مدح رسول نوشتند.

سپس شاعران فارسی‌زبان در مدیحه‌سرایی نقش مهمی را ایفا کردند و نعت‌های برجسته‌ای نوشته شد. همراه با پیشرفت زبان فارسی قصاید نعتیه نیز سروده شدند. در اینجا لازم به ذکر است که «نعت»، مطلقاً ابیاتی است که در مدح پیغمبر است، و از قصیده جداست. زیرا که قصیده اجزای ترکیبی مخصوصی دارد که رعایت آن در «نعت» لازم نیست. یعنی از نظر انواع شعری، هر قصیده در مدح پیغمبر(ص) نعت است، اما هر نعت لازماً قصیده نیست. همین‌طور، «رباعیات نعتیه»، «قطعات نعتیه»، «ترکیب‌بند نعتیه» و… نیز سروده شده است و در آثار شاعران به فراوانی پدیدار است. در ردیف شاعران فارسی نعت‌های مولانا جامی از همه بیشتر مقبول و مورد استقبال شاعران قرار گرفته است. در اردو نیز نعت‌ به فراوانی نوشته شده و حتی اگر بگوییم بیشتر از عربی و فارسی نوشته شده غلط نیست.

شاعران اردو، در زمان‌های مختلف، با استفاده از نعت‌های معروف فارسی و عربی به زبان اردو تضمین‌های نعتیه مخصوصاً در قالب مخمس نوشته‌اند. همین‌طور نعت‌هایی در صنعت ملمع است. به‌طور مثال، در اینجا ابیاتی از نعت امام احمدرضا بریلوی آورده می‌شود که به چهار زبان عربی، فارسی، اردو و اودهی است:

لَم یَاتِ نَظیرُکَ فِی نَظَر، مثل تو نه شد پیدا جانا

جگ راج کو تاج تورے سر سوہے، تجھ کو شہ دوسرا جانا

اَلبحرُ عَلاَوالموَجُ طغےٰ، من بیکس و طوفان هوش‌ربا

منجدھار میں ہوں، بگڑی ہے ہوا، موری نیا پار لگا جانا

انا فِی عَطَش وّسَخَاک اَتَم، ای گیسوی پاک، ای ابرِ کرم

برسن ہارے رم جھم رم جھم، دو بوند ادھر بھی گرا جانا

حتی شاعران هندو و غیرمسلمان شبه‌قاره هند نیز نعت‌هایی سروده‌اند و می‌توان گفت که ذات و شخصیت حضرت رسول(ص) و احترام وی باعث همزیستی میان مردمان کشورهایی مانند هند است، که با مذاهب و عقاید مختلفی زندگی می‌کنند. اخیراً، مرحوم دهرمندرنات، متخلص به اشک، تذکره‌ای از نعت‌گویان هندوی زبان اردو با نام «همارے رسول» (رسول ما) تألیف کرده است که به همت دکتر علیرضا قزوه از خانه فرهنگ ایران به همت دکتر منتشر شده است.

در این گفتار کوتاه احاطۀ نعت‌سرایی به زبان فارسی و تاثیرپذیری شاعران اردو و آفرینش‌های ادبی در مدیحه‌سرایی ممکن نبود. همین اشارات برای علاقمندان کافی است تا به مطالعه و پژوهش بپردازند. اما در آخر باید گفته شود که فرق میان صله نعت پیغمبر و مدحت شاهان این است که صله نعت کم‌تر از شفاعت و جنت نیست در حالیکه که مدح شاهان حاوی صلاتی مادی است و هیچ.

 

در ادامه علی‌رضا قزوه غزلی تقدیم به حضرت ختمی‌مرتبت محمد مصطفی(ص)) منتشر کرد:

«اشکت به زمین ریخت ولی ماء مُعین شد

آن گرد که از پای تو افتاد، زمین شد

شفّافی آیینه و آب از نفس توست

چشمی که تماشای تو کرد آینه‌بین شد

هر گام که رفتی همه در خط خدا بود

رفتار تو ایمان شد و گفتار تو دین شد

عرش از نفست در شب معراج بنا گشت

جبریل تو را دید اگر روح امین شد

ای عطر تو مستیّ گمان‌ها و بیان‌ها

هر کس که گمانش به تو افتاد، یقین شد

شیرین نشود آب مگر با نفس تو

دُرّ از گهر چشم تو افتاد و ثمین شد

نام تو که نور همه شب‌های ازل بود

بر خاتم پیغامبران نقش نگین شد

بیهوده نشد معتکف چشم تو خورشید

در خلوت ماه تو ملک چلّه نشین شد

جز ماه که شد لمعه‌ای از برق نگاهت

خورشید براق نفست بود که زین شد

حال خوش و بوی خوش از آن لحظه بنا گشت

آن دم که اویس قرنی با تو قرین شد

شیطان و ابوجهل گر از نجد و یسارند

خاک یمن از مهر ولای تو یمین شد

دنیای دنی پر شده از خوف و خیانت

باید که امین بود و امان داد و امین شد»

 

همچنین غلامرضا کافی متن سرود کنگره جهانی محمد پیامبر رحمت را به اشتراک گذاشت:

«ای رازِ آفرینش

ای عطرِ پاک ِ باور

ای اولین ستاره

ای آخرین پیمبر

نام تو پرچمِ مهر

بربام ِعشق و عزّت

هان ای نسیم ِ رحمت

ای اسوه‌ی نجابت

*

خورشیدِ آسمانی

آرامشِ زمینی

هم برترین پیمبر

هم مهربانترینی

*

اسلام دین کامل،

از توست یادگاری

نام تو تا همیشه

در عالم است جاری!

*

عطر بهار گل کرد،

هرجا که نامت آمد

زیباترین دعا هست

صلوات بر محمد

*

قرآن کتابِ مِهر است

قرآن کتابِ ایمان

پاینده باد اسلام

راه نجات انسان»

 

اخلاق احمد آهن از هند هم شعری با عنوان یا «رسول مدنی» منتشر کرد

«یا رسول مدنی، شافع انسان مددی

یا نبی عربی، دافع حرمان مددی

ما و این دوری و بیچارگی و دلتنگی

آه از دوری و تنهایی و هجران مددی

همه از دست شدیم، ای تو همه هستی ما

تا بگیریم دوباره سروسامان مددی

ای رسول مدنی تشنه‌ی الطاف توام

تا بنوشد دلم از چشمه‌ی قرآن مددی

آهن بی کس و بی‌تاب به نزدت آمد

زاد راهش شده این دیده‌ی گریان مددی»

 

در ادامه مصطفی محدثی خراسانی یک رباعی در نعت رسول اکرم منتشر کرد:

«هرصبح شکوه سرمدی می‌بینم

هرشب نفحات احمدی می‌بینم

هستی چو بهار جوشش نام شماست

گل‌ها همه را محمدی می‌بینم»

 

علیرضا رجبعلی‌زاده هم ترکیبب‌بندی نبوی با عنوان «چشمه خورشید» به اشتراک گذاشت که بند اول آن در ادامه ذکر شده است:

«چشمه خورشید»

آسمان لب باز کرد و گفت‌وگوها جان گرفت

خاک یکسر بوی شبنم، رنگ تاکستان گرفت

مستی از سرشاخه‌های تاک نم‌نم چکه کرد

برکه‌های خشک، کم‌کم جوشش ایمان گرفت

آب از سرچشمه‌‌ها تا شاخه‌های پاک رفت

دشت بطحا رونق یک صبح تابستان گرفت

خشک‌سالی‌های پی‌درپی زمین را کُشته بود

ناگهان یک شب هوا گل داد، تا باران گرفت

کودکی از نسل ابراهیم آمد سمت خاک

کز قدومش جمله عالم بوی «الرحمان» گرفت

پیک‌های غیب از مشرق سوی مغرب دوید

روم را آشفته کرد و نخوت ایران گرفت

با سپاه و تیغ می‌گیرند شاهان دشت و کوه

تک‌سوار ما جهان را با لب خندان گرفت

آمنه فهمید، می‌آید طبیبی جان‌شکار

هم ازاین‌رو جمله رنج و درد را آسان گرفت

صبح شد، مادر دو چشم مهربان را باز کرد

چشمۀ خورشید خود را دید و بر دامان گرفت

انتهای پیام
captcha