به گزارش ایکنا، صد و یکمین شماره از فصلنامه «قبسات» به صاحبامتیازی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی منتشر شد.
عناوین مقالات این شماره بدین قرار است: «نظریه توالد علمی جامعه دینی (بررسی امکان، ضرورت و چگونگی علم دینی در منظومۀ فکری شهید سیدمحمدباقر صدر)»، «بررسی مواجهه اصل آنتروپیک و نظریه چندجهانی با براهین غایتشناختی»، «معرفت دوگانه از ترابط علم کلام با سایر علوم (با تأکید بر علوم انسانی)»، «تجانس حق و خلق از منظر فلاسفه و عرفا»، «بنیادهای هستیشناختی فرهنگ»، «مبادی عقلی امکان معاد در نگاه متکلمان اسلامی (بررسی و نقد)»، «ایده نجات در ابن عربی و ارتباط آن با مسئله دیگری»، «بازنگری اخلاق خانواده، پیششرط حمایت دین از نهاد خانواده در رویارویی با مدرنیسم».
در چکیده مقاله «نظریه توالد علمی جامعه دینی (بررسی امکان، ضرورت و چگونگی علم دینی در منظومۀ فکری شهید سیدمحمدباقر صدر)» میخوانیم: «شهید صدر به عنوان یکی از پیشگامان عرصه تولید علم دینی، نظریهای متقن در این باب در نظر داشته که مطابق آن سعی کرده است اقتصاد اسلامی را پایهگذاری کند؛ نظریهای که قابلیت تعمیم به سایر علوم انسانی دارد و در این پژوهش از آن به «نظریه توالد علمی جامعه دینی» تعبیر میشود. بر اساس این نظریه صدر معتقد است علوم انسانی همواره وابسته و در چهارچوب مکتبی هستند که جامعه مورد مطالعه دانشمندان، آن را پذیرفته است. این وابستگی و ارتباط میان علم و مکتب، محور نظریه صدر در باب علم دینی قرار گرفته و بر اساس آن امکان تولید چنین علمی و همچنین ضرورت آن تبیین میشود. فرایند تولید علم دینی از نگاه صدر نیز چنین تقریر میشود که ابتدا فقیه به کمک بینشها و احکام دینی با روش اجتهادی و استفاده از رویکرد انسجامگرایی، از روبنای شریعت به نظریههای زیربنایی و اصولی مکتب دست مییابد. سپس در صورت اجرا شدن این مکتب در جامعه و قرار گرفتن رویدادهای جامعه اسلامی به عنوان دادههای روش تجربی، علوم دینی توسط دانشمندان علوم مختلف انسانی از دل جامعه دینی متولد میشوند.»
در طلیعه مقاله «تجانس حق و خلق از منظر فلاسفه و عرفا» آمده است: «در مسئله نسبت بین حق و خلق عموم فلاسفه به تجانس موجودیت حق و خلق قائلند؛ یعنی حق و خلق، هر دو را موجود حقیقی میدانند، گرچه درباره معیار موجودیت بین آنها اختلاف هست. مشائیان موجودات را حقایقی بسیط و کاملاً متباین میدانند و اشراقیان موجودات را از سنخ ماهیات قرار میدهند و فیلسوفات حکمت متعالی معتقدند موجودات از سنخ وجود مستقل یا رابطند و نظر عرفا در این مسئله نفی هر تجانسی بین حق و خلق است. آنها حق را موجود حقیقی و خلق را موجودنما یا شیء مجازی میدانند و از منظر آیات و روایات دینی تجانس بین حق و خلق باطل است. به نظر میرسد دیدگاه عرفا مؤید به براهین عقلی و نقلی است و دیدگاه فلاسفه در هر سه مکتب مشایی، اشراقی و متعالی با اشکالات عقلی فراوانی مواجه است که پذیرش آنها را ناممکن میسازد؛ از ین رو دیدگاه عدم تجانس بین حق و خلق به این صورت که حق موجود حقیقی و بالذات و مخلوقات موجود بالعرض و مجازی است، دیدگاهی است که برهان عقل و نقلی دارد و باید آن را پذیرفت.»
در چکیده مقاله «بنیادهای هستیشناختی فرهنگ» آمده است: ««فرهنگ» در تلقی غالب علوم اجتماعی، عامترین و گستردهترین مفهومی است که همه فراوردههای غیر مادی و معنایی (و در برخی تعاریف حتی فراوردههای مادی) را که بشر در طول حیات اجتماعی تاریخی پرفراز و فرود خود بدان دست یافته، پوشش میدهد. از جمله موضوعات مطرح در فلسفه فرهنگ و نیز در جامعهشناسی و مردمشناسی فرهنگ، سؤال از خاستگاه، منشأ، علل ایجادی و اعدادی و در یک کلام، مبانی هستیشناختی فرهنگ است. این نوشتار در صدد است با غور و تأمل در آرا و اندیشههای عرضهشده با رویکردهای مختلف به این سؤال در حد امکان پاسخ گوید؛ از این رو سؤال اصلی آن چیستی مصادر، منابع، مناشی، خاستگاهها و زمینههای معرفتی و غیر معرفتی فرهنگ به مثابه یک کل (و بالتبع عناصر و مؤلفههای آن) است. روش آن در مقام گردآوری دادهها، اسنادی و در مقام تفسیر یافتهها، تحلیلی، تبیینی و استنباطی است. نتایج حاصل از این مطالعه نشان میدهد فرهنگ یا منظومه فرهنگی بشر، درکل تحت تأثیر مجموعه درهم پیچیدهای از استعدادها و ظرفیتهای فطری، ارتباطات چندگانه انسانی، عوامل محیطی (اعم از طبیعی و اجتماعی)، عوامل ماورایی (دین و تعالیم وحیانی) و تجربههای تاریخی متراکم تکون یافته و از طریق فرایند جامعهپذیری در امتداد نسلهای متمادی استمرار یافته است.»
انتهای پیام