به گزارش ایکنا، در این شماره از فصلنامه حکمت اسلامی مقالاتی با عناوین «تبیین اعتباریت وجود به معنای معقول ثانی فلسفی در نظام فلسفی شیخ اشراق و نفی اصالت ماهیت از ایشان»، «بازخوانی دیدگاه صدرالمتألهین درباره ادراک حسی»، «اعتبارسنجی مقولات فاهمه کانت در تناظر با معقولات ثانی فلسفی»، «ترسیم ساختار شبکهای فرآیند و ترابط کنشهای معرفتشناسانه عقل»، «بررسی اشکالات مطرح شده بر تبیین صدرائی قاعده «النفس فی وحدتها کل القوی»»، «بررسی و نقد ملاک فعل اخلاقی (پرستش) نزد شهید مطهری»، «بررسی تطبیقی رابطه مردمسالاری و صلح از منظر علامه طباطبایی و کانت» و «بررسی مقام احدیت در عرفان نظری از منظر ملاصدرا» منتشر شده است.
در چکیده مقاله «بازخوانی دیدگاه صدرالمتألهین درباره ادراک حسی» آمده است: تبیین ویژگیهای ادراک حسی، یک بخش از مجموعه مبانیای است که برای تبیین نظام فکری منسجم «معرفتشناسی اسلامی» لازم است؛ زیرا ادراک حسی، اولین پل ارتباطی ما با خارج است. در این میان، نمیتوان دیدگاههای صدرالمتألّهین را نادیده گرفت. او نظرات قابل توجهی درباره ادراک حسی دارد که با نوآوریهایی همراه است. این نظرات، گاه بهصراحت در سخنان او یافت میشوند؛ مثل اینکه صور حسی توسط واهب الصور یا نفس آفریده میشوند و گاه صریح نیستند و ممکن است از مبانی دیگر او بهدست آیند؛ مثل اینکه ادراک حسی، حصولی است یا حضوری و یا اینکه ادراک حسی ماهیتاً خیالی است، به این معنا که تجرد ناقص دارد، و موارد دیگری ازایندست. در این نوشتار، برخی از این نظرات به چالش کشیده شده است. یکی از مهمترین نتایج این چالشها این است که ادراک حسی، حصولی نیست.
نویسنده مقاله «اعتبارسنجی مقولات فاهمه کانت در تناظر با معقولات ثانی فلسفی» در چکیده نوشتار خود آورده است: مفاهیم کلی، بهویژه معقولات ثانیه در مباحث فلسفی معرفتشناسی و وجودشناسی اهمیت بسزایی دارند. اگر این مفاهیم درست تحلیل نشوند، نهتنها در مباحث فلسفی، بلکه در علوم تجربی و مهمتر از همه در الهیات مشکلات بسیاری بهجای میگذارند. تحلیل کانت از این مفاهیم، پیامدهای ناگواری در مباحث نظری خداشناسی داشته که مهمترین آن بستن باب الهیات نظری است. در تفکر اسلامی با طرح معنای اسمی و حرفی، تفکیک بین حمل اولی و ثانوی و مفاهیم ثانیه منطقی و فلسفی، مفاهیم فلسفی بهخوبی تحلیل شدهاند. این در حالی است که کانت با ربط دادن مفاهیم فلسفی به احکام فاهمه و عنصر زمان به خطا رفته است. روش تحقیق برای گزارش، کتابخانهای و برای نقد مقایسهای و تحلیلی است. در این مقاله، نگارنده سعی دارد مقولات کانت را در پرتو نظریه معقولات ثانیه در فلسفه اسلامی مقایسه نموده و مورد نقد و بررسی قرار دهد.
در طلیعه نوشتار «ترسیم ساختار شبکهای فرآیند و ترابط کنشهای معرفتشناسانه عقل» آمده است: عقل مهمترین مجرای ارتباط با واقع است که بین اندیشهوران اسلامی، در اصل حجیّت آن شکی نیست. تنقیح جامع کنشهای عقل، یکی از مسائل مهم دانش معرفتشناسی اسلامی است که افقبخش و زیربنای دانش منطق محسوب میشود. درحالیکه منطق اسلامی همت خود را تنها به فرآیند «تعریف» و «استدلال» اختصاص داده است. هم از حیث نظر، حکما در عبارات خود به کنشهای معرفت بخش متعدد دیگری اشاره کردهاند و هم در عمل، روند تولید علم و عقلپژوهی تنها با تعریف و استدلال سامان نمییابد. هر تعداد فعالیت عقلی مؤثر در معرفت که در این بحث بررسی شود، روششناسی عام علم (خادم العلوم) وظیفه دارد از فرآیند آن گفتوگو نماید و مسیر آن را برای علمپژوهان روشن سازد. این مقاله با روش توصیفی و تفسیری و با بهرهگیری از منابع کتابخانهای نوشته شده است. نوشتار حاضر در تلاش است بر پایه استقراء محققین معاصر از کنشهای عقل چارچوب، سابقه و جایگاه آنها را در سنت حکمت اسلامی تبیین نماید و با تحلیل عقلی، ساختار و ترابط آنها را بررسی کند؛ با این هدف که راه برای پژوهش در ابواب مغفول مانده روششناسی علم باز گردد و ادبیات روششناختی تولید علم اسلامی تقویت شود.
رهآورد مقاله، معرفی و عنواندهی به کنشهای جدیدی از عقل، از قبیل عقل شاهد، عقل تحلیلی، عقل توصیفی، عقل انتقادی، عقل معنایاب و ... است. نتیجه نهایی این بررسی، ترسیم ساختار شبکهای فرآیندهای عقلانی است که در قالب روندنما (فلوچارت) ارائه شده است.
نویسنده مقاله «تبیین اعتباریت وجود به معنای معقول ثانی فلسفی در نظام فلسفی شیخ اشراق و نفی اصالت ماهیت از ایشان» در چکیده نوشتار خود آورده است: بیشک فلسفه اشراق نامی آشنا در اذهان فرهیختگان فلسفه و عرفان است. ولیکن متأسفانه دانشوران فلسفه، به حکمت اشراق آنطور که شایسته این علم است نپرداختهاند. شاید این بیمهری بهجهت قرائتی است که صدرالمتألهین از حکمت اشراق ارائه نموده است که ایشان را اصالت ماهوی معرفی نموده است. اسناد اصالت ماهیت به شیخ اشراق در منظر صدرالمتألهین ازآنجهت است که صدرا، اعتباریت وجود شیخ را به معنای معقول ثانی منطقی تصور کرده است. لذا ایشان را اصالت الماهوی دانسته است و حال آنکه با قرائن متعدد در دستگاه فلسفی شیخ اشراق میتوان کشف کرد که مراد شیخ اشراق از اعتباریت وجود، معقول ثانی منطقی نیست تا این امر منجر به اصالت ماهوی دانستن ایشان گردد. بلکه مراد ایشان از اعتباریت، معقول ثانی فلسفی است و ایشان همانگونه که وجود را اعتباری و معقول ثانی فلسفی میداند، ماهیت را نیز اعتباری میداند. لذا اسناد اصالت ماهیت به ایشان، خبط عظیمی است که نسبت به فلسفه وی رخ داده است. این مقاله سعی دارد با قرائن داخلیه و خارجیه ثابت کند که مراد از اعتباریت در کلام شیخ اشراق، معقول ثانی فلسفی است. لذا نسبت اصالت ماهیت به ایشان، نسبت ناصحیحی میباشد.
انتهای پیام