تطبیق گزاره‌های علمی بر آیات و روایات علم دینی نیست
کد خبر: 3996855
تاریخ انتشار : ۲۱ شهريور ۱۴۰۰ - ۱۴:۱۶
مهدی گلشنی:

تطبیق گزاره‌های علمی بر آیات و روایات علم دینی نیست

استاد بازنشسته دانشگاه صنعتی شریف ضمن انتقاد از برخی برداشت‌های نادرست از علم دینی، گفت: برخی فکر می‌کنند علم دینی چیزی است که همه آن را از قرآن و روایات بگیریم یا معجزات و پیش‌بینی‌های قرآن را نشان دهیم که از نظر بنده این برداشت‌ها غلط است، قرآن خواسته است که ما طبیعت را مطالعه کنیم.

ارسال// برداشت‌های نادرست از علم دینی در کشور وجود دارد/ بازگشت دنیای غرب به سمت علم دینی / خوانده شد

به گزارش ایکنا، مهدی گلشنی، استاد بازنشسته دانشگاه صنعتی شریف، شامگاه 20 شهریور در نشست علمی «چرا علم دینی» با بیان اینکه متأسفانه برداشت‌های غلطی از علم دینی در کشور ما وجود دارد، گفت: برخی فکر می‌کنند علم دینی چیزی است که همه آن را از قرآن و روایات بگیریم یا معجزات و پیش‌بینی‌های قرآن کریم را نشان دهیم که از نظر بنده این برداشت‌ها  غلط است، قرآن خواسته است که ما طبیعت را مطالعه کنیم. 

عضو شورای عالی انقلاب فرهنگی با اشاره به پیشینه علم، افزود: در یونان فلسفه بر همه علوم حاکم بود و در دوره تمدن اسلامی هم کسی نمی‌گفت که این علم است و دین چیز دیگر، بلکه مبنای رفتار انسان‌ها روایت پیامبر(ص) بود که فرمودند: «طلب العلم فریضة علی کل مسلم و مسلمة.» دانشمندان علم را مانند نماز و روزه عبادت می‌دانستند و بین علم و دین جدایی قائل نبودند. در این دوره مطالعه طبیعت با ابزار خاص خود یک فعالیت دینی حساب می‌شد نه اینکه قرآن را باز کنند و انتظار داشته باشند که قرآن شتر را توصیف کرده باشد، بلکه دانشمندان باید بروند و ابل را کشف کنند. 

گلشنی با بیان اینکه اصولی کلی بر علم حاکم بود، تصریح کرد: اینکه این جهان مصنوع و آفریده خداوند است، ناظم دارد، فقط مادی نیست و ما می‌توانیم این جهان را بفهمیم بخشی از این اصول کلی بود و کسب علم را تکلیف دینی می‌دانستند و در قرون وسطی همین تلقی حاکم بود و لایپزیک، کپرنیک و کپلر کار علمی خود را عبادت می‌دانستند. بعد از نیوتن برخی فلاسفه معتقد بودند فقط چیزهایی که با حواس انسان قابل درک و اثبات است علم تلقی می‌شود و کسانی مانند هیوم و کانت در وجود خدا شک و تردید ایجاد کردند.

استاد بازنشسته دانشگاه صنعتی شریف اضافه کرد: به علت اینکه علوم تجربی در این دوره توانست پیشرفت‌هایی را ایجاد کند این رویه رشد کرد؛ آگوست کنت در ابتدای قرن نوزدهم هم قواعد عام فلسفی را فاقد شأن برشمرد و بر تجربه و ادراک از طریق حواس تأکید کرد. او دین انسانیت را به جای دین مسیحیت مطرح کرد و پوزیتویسم را رواج داد. سپس داروین نظریه تکامل را بیان کرد که محورش این است که پیدایش موجودات روند تکاملی و تصادفی دارد، البته داروین لاادری مسلک بود، ولی شاگردانش به شدت ضد دین بودند و مسیحیت را منزوی کردند و تفکر جدایی علم از دین در غرب رواج زیادی یافت.

گلشنی بیان کرد: در ادامه مکتب کوانتوم شکل گرفت، بنابراین در اواخر قرون 19 همه صحبت‌ها بر سر این بود که در قرن 20 جایی برای دین باقی نمی‌ماند و نظرخواهی هم نشان داد که تقریباً 40 درصد دانشمندان غربی دیندارند. فروید هم دین را مسئله‌ای روانی و دشمن علم تلقی می‌کرد و مارکس هم دین را افیون عامه می‌دانست که حکام بر مردم تحمیل کرده‌اند و این مسئله سبب رواج جدایی دین از علم شد.

عضو شورای عالی انقلاب فرهنگی با ذکر اینکه حوادثی در جهان رخ داد که سلطه یک‌طرفه علم را به چالش کشید، گفت: اولین حادثه جنگ‌های جهانی بود که در جنگ اول تقربیاً 8 میلیون آدم کشته شدند. کسانی که جز برای علم شأنی قائل نبودند،نگران شدند که چرا انیشتین و برخی اندیشمندان دیگر بیانیه دادند و استفاده از بمب اتم را محکوم کردند، حتی انیشتین در اوایل دهه 50 نوشت که اگر بار دیگر به دنیا بیایم دنبال هنر می‌روم نه علم، زیرا آثار بدی بر جا گذاشته است؛ این نشانه‌ها مؤید این بود که علم می‌تواند منجر به نابودی انسان‌ها شود و به تنهایی سعادت به بار نمی‌آورد.

وی با اشاره به پیدایش مکاتب فلسفه علم از دهه 1960 به بعد، اضافه کرد: در فلسفه علم این بحث مطرح شد که اگر یک پزشک یا هنرمند جلوی یک تابلوی نقاشی بایستند، با اینکه یک تابلو بیشتر نیست، ولی دو برداشت از سوی آنها ارائه می‌شود که ناشی از نوع نگاه آنهاست. طبیعت هم مانند تابلو است؛ مثلاً گالیله گفت که خدا طبیعت را به زبان ریاضی آفرید. بنابراین اینکه ما می‌توانیم طبیعت را بفهمیم، برخاسته از ادیان توحیدی است و به تدریج برای دانشمندان اثبات شد که بر علوم سلسله اصولی حاکم است که از فلسفه برآمده است. 

گلشنی اظهار کرد: اینکه در هر علمی نظریات مختلفی وجود دارد که برخی با دین موافق و برخی در تضاد با دین هستند نشانه‌ای برای این شد که علم لزوما و ذاتا از دین جدا نیست. از موارد مهم اکتشافات از دهه 1970 این بود که پیدایش موجودات ذی‌شعور مانند انسان‌ها شرایط خیلی خاص دارد و چند نیرویی که مانند نیروی هسته‌ای در جهان وجود دارد باید با نسبت بسیار معینی منجر به تولید اتمی شوند که بدن انسان از آن خلق شود. کسانی که خداباور بودند ترکیب معینی از نیروها برای پیدایش انسان را به خدا نسبت دادند و برخی توجهیات مادی را بیان کردند، یعنی برای یک موضوع و قضیه هم نظریه خداباورانه و هم غیرخداباورانه شکل گرفت. 

استاد بازنشسته فیزیک دانشگاه صنعتی شریف اضافه کرد: مسئله دیگری که پوپر آن را مطرح کرد این بود که علم قادر نیست به برخی سؤالات بنیادی جواب دهد؛ اینکه از کجا آمده‌ام، عده‌ای از دانشمندان هم این نظر را پذیرفتند. شالو، برنده نوبل فیزیک، گفته است که سؤالات راجع به مبدأ تا جایی که علایق دانشمندان اجازه می‌دهد دنبال شود، ولی جوابها نهایی نیست و در نهایت پاسخ آن باید به دین ارجاع داده شود؛ فرد دیگری گفته است که اگر صرفاً نگاه فیزیکی داشته باشیم مسئله مبدأ بدون جواب می‌ماند و حتماً به تحلیل متافیزیکی نیاز است، نکته مهمتر اینکه برخی معتقدند که یکسری سؤالات هم از علم به دست نمی‌آید. 

گلشنی اظهار کرد: علم جدید به سمتی رفت که صرفاً هدف آن مادی و اقتصادی بود، در حالی که علمی منجر به سعادت انسان می‌شود که در راستای شناخت طبیعت و قدرت خالق آن به کار گرفته شود؛ لذا برخی دانشمندان غربی معترض شدند که چرا باید در آمریکا و انگلیس بودجه بسیار زیادی صرف مسائل نظامی و ساخت اسلحه و به‌کارگیری آن برای اشغال کشورهای دیگر و کشتن انسان‌ها شود. برخی تأکید کردند که فلسفه علم فعلی باید عوض شود، زیرا در راستای سعادت انسان نیست و بینش کنونی حاکم، ناقص و تک‌بعدی است و نمی‌تواند به سؤالات بنیادی انسان پاسخ و نیز به اصول حاکم بر علوم جهت دهد. بنابراین ما به جهان‌بینی نیاز داریم.

گلشنی ادامه داد: از دهه 1970 به بعد وضعیت نگاه به علم تغییر زیادی کرده است. وقتی بنده در دانشگاه کمبریج دانشجو بودم به ندرت سخن از فلسفه و رابطه علم و دین به میان می‌آمد، ولی الان بسیاری از روان‌شناسان و زیست‌شناسان و فیزیکدانان تراز اول معتقدند که علم باید فلسفه و اصولی داشته باشد که انسان را به سعادت برساند. در کمبریج انجمن بین‌المللی علم و دین و دبیرخانه‌ای ایجاد شده است و کنفرانس و کارگاه و همایش برگزار می‌کنند؛ همچنین همایشی با موضوع علم و دین در کانادا برگزار شد و 4 جلد کتاب در این باره منتشر شد، یعنی به صورت کلی وضعیت تغییر کرده است و هم جهان اسلام و هم غرب اتفاق نظر دارند که باید فلسفه و اصولی حاکم شود که مسائل انسانی را در علوم در نظر بگیرد.

او بیان کرد: در جهان اسلام یکسری کارها مانند تفاسیر علمی به برداشت ناقصی از رابطه علم و دین پرداختند که بنده این نوع رابطه را برای علم دینی نمی‌پسندم. اینکه ما به سراغ قرآن و روایات برویم و برخی گزاره‌های علمی آن را به اکتشافات علمی تطبیق دهیم بد نیست، ولی منظور از علم دینی این نیست.  الان در غرب افراد زیادی به علم دینی باور دارند و کتاب‌هایی هم در این باره نوشته شده است، ولی متاسفانه این آثار کمتر ترجمه می‌شود و عمدتاً آثاری ترجمه می‌شود که مخالف علم دینی است.  

انتهای پیام
captcha