به گزارش ایکنا، جلسه دفاع از پایاننامه فریده پیشوایی، دانشپژوه رشته تفسیر تطبیقی مؤسسه آموزش عالی معصومیه(س) در سطح 4، با موضوع «نقد آراء امین خولی نواندیش معاصر مصری در تفسیر ادبی» هشتم خرداد با کسب نمره عالی(20) برگزار شد. استاد راهنمای این پایاننامه حجتالاسلام والمسلمین سیدمحمود طیب حسینی، عضو هیئت علمی پژوهشگاه حوزه و دانشگاه و حجتالاسلام والمسلمین محمد عرب صالحی، عضو هیئت علمی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی همچنین فاطمه قنبری، استادان مشاور آن بودند.
پیشوایی در گفتوگو با ایکنا گفت: موضوع این رساله نقد آرای امین خولی نواندیش معاصر مصری در تفسیر ادبی است. خولی در مقالهای به شکل تقریباً خنثی، دیدگاه خود را در تفسیر ادبی بیان کرده و سپس به شکل پراکنده و ناقص، مباحث قرآنی را در اجرای نظریهاش ارائه داده است و شاگردانش به ویژه بنتالشاطی نظریه وی را اجرا کردند.
وی با ذکر اینکه مسئله اصلی این رساله، تحلیل و نقد مبانی و روش خولی در نظریه تفسیر ادبی معاصر در چهار فصل است، اظهار کرد: این رساله از نوع کیفی و به روش اسنادی مبتنی بر آثار مکتوب خولی اعم از آثار قلمی، شفاهی و تألیفات شاگردانش از جمله تفسیر بیانی بنتالشاطی، با رویکرد تحلیلی ـ انتقادی است و آرای تفسیری خولی را از طريق استدلال قياسی و استقرائی، تشخيص، تفاوت و تمايز و مقايسه نقد کرده؛ بهویژه آنکه تفسیر ادبی موردنظر خولی، هویت متمایز از تفاسیر ادبی رایج داشته و معادل تفسیر فرهنگی است.
دانشپژوه مؤسسه آموزش عالی معصومیه خواهران بیان کرد: یافتههای این رساله در فصل نقد مبانی نظریه خولی نشان میدهد که وی به دلیل اشکالات مکتب تفسیری اهل سنت، ضمن مرجعیت دادن و اصالتبخشی به قرآن در برابر قواعد نحوی و بلاغی، با تفسیر موضوعی، قصد اثبات توانمندی قرآن در رفع مشکلات امروزی و تطابق فهم ادبی قرآن با نیازهای روز جامعه را داشته که نقطه قوت مبنایی نظریه است. از سوی دیگر خولی تحت تأثیر بنیانهای فکری نواعتزالی، قرآن را متنی ادبی تلقی کرده و ضمن نفی تمام روشهای تفسیری، توصیه میکند که قرآن تنها با در نظر گرفتن عقل و ضوابط فهم متن ادبی، همانند متون ادبی انسانی، با تكيه بر فرهنگ زمان نزول و ذوق ادبی عربی، بدون ملاحظه دینی و به مثابه هنریترین متن ادبی تفسير شود.
وی اضافه کرد: مهمترین اشکال مبنای خولی در ارتباط با مخاطب، نسبیدانستن فهمها از قرآن است. همچنین اشکال خولی در سیطرهدادن به عقل و استغنا از روایات تفسیری، تکیه به عقلِ مستقل از وحی است، ضمن اینکه فهم بخشی از معارف قرآن، از عهده عقل بشر خارج است. چگونگی استنباط گزارههای فقهی از قرآن هم با الگوی فهم ادبی مطرح در نظریه تفسیری خولی روشن نیست. پیگیری مبانی خولی در بخش مبانی ناظر به زبان قرآن، کلام خدا را در حد یک متن ادبیِ انسانی تنزل داده، واقعنما بودن قرآن را سلب و زمینه تاریخمندی مفاهیم آن را فراهم خواهد کرد.
پیشوایی بیان کرد: این نگاه به قرآن ضمن مواجه بودن با اشکالاتی نظیر فقدان تعریف جامع از متن یا اثر ادبی، متأثر از مطالعات عهدینی است. همچنین تأکید کمسابقه خولی بر عربی بودن قرآن موجب انحصار فهم قرآن به عربزبانان میشود و افزون بر آن زبان و ادبیات عرب در فهم معارف قرآن ناکافی است. یافتههای این رساله در فصل نقد روش تفسیر ادبی در نظریه خولی نشان میدهد که نقد علمیِ دیدگاههای مفسران، نوآوری در معانی واژگان، مرجعیت قرآن در تفسیر واژگان و اِعمال قواعد نحوی و بلاغی، نپرداختن به جزئیات و بهرهگیری از تحلیلهای جامعهشناختی و روانشناختی برای نزدیک شدن به فهم مخاطبان اولیه نقاط قوت این نظریه هستند. ضمن آنکه بسندهکردن بر ظاهر آیات و انصراف از معانی باطنی و تأویل از چالشهای جدی روش خولی در تفسیر ادبی است.
پیشوایی با طرح سؤالاتی چون خاستگاه آرای خولی، امتیازات و اشکالات مبانی خولی و اشکالات روش خولی در تفسیر ادبی معاصر چیست؟ گفت: علائق شخصی، فضای علمی زمان زیست خولی، آثار متقدمان، آرای برخی روشنفکران مصری و برخی مطالعات غربی خاستگاه این نظریه است. خولی درصدد اثبات توانمندی قرآن در حل مشکلات جامعه اسلامی بوده، اما مبانی وی در محورهای مربوط به متن، معنا و مدلول، شیوه دلالت، فهم متن، زبان و مخاطب قرآن، دارای اشکالات ناشی از بنیانهای فکری نومعتزله است. همچنین روش پیشنهادی خولی در مرجعیتبخشی و معنایابی واژگان دارای نقاط قوت است. ضعف روشی این نظریه در غفلت از تأویل و معانی باطنی آیات است.
نویسنده این رساله با بیان اینکه وی در این رساله، بدون در نظر گرفتن اختلافات مبنایی و روشی میان مکتب تفسیری امامیه و اهل سنت و با نگاه تطبیقی و تقریبی و رعایت انصاف علمی به نقد پرداخته است، تصریح کرد: از آنجا که خولی تفسیری مستقل مطابق با نظریه تفسیریاش ننوشته است، تکیهگاه این پژوهش، مکتوبات او اعم از آثار قلمی و شفاهی که بعدا مکتوب شدند و نیز تفسیر بیانی بنتالشاطی نزدیکترین شاگردش بود. بنتالشاطی در مقدمه تفسیرش تأکید کرده که روش استادش خولی را به کار برده است. محور نقد در گام اول اقوال خولی و در گام بعد افکار اوست که در رویکردهای بعدی نمایان شده است.
وی اضافه کرد: در فصل اول یعنی کلیات، ضمن تعریف تفسیر ادبی مورد نظر خولی و سایر واژگان کلیدی، گفته شد تفسیر ادبی معاصر از نظر ماهوی کاملاً متمایز از تفاسیر ادبی سنتی و رایج است و خولی برخلاف رویکرد مشهور، به صرف و نحو و بلاغت ورود نداشته، بلکه با تمرکز بر فرهنگ عصر نزول و واژهشناسی همسان با مخاطبان اولیه قرآن، بر تفسیر موضوعی و نزولی با هدف برداشتهای تفسیری اجتماعی متناسب با نیازهای جامعه امروز تأکید میکند. این تفسیر با تفسیر تاریخی معاصر تفاوتها و شباهتهایی دارد و منظور خولی از تفسیر ادبی، تفسیری فرهنگی است.
پیشوایی با اشاره به فصل دوم رساله، گفت: در این فصل ثابت شده که ویژگیهای شخصیتی خولی، عوامل زمانی و مکانی از جمله علاقه به فرهنگ و ادبیات عرب و ذوق شخصی، بهرهگیری از آراء دانشمندان مسلمان در حوزه ادب و اصول فقه و تاثیرپذیری از مکتب رومانتیسم که در آن زمان بر فضای علمی مصر حاکم بود، خاستگاه نظریه تفسیر ادبی خولی هستند. در این میان آشنایی با مطالعات دانشمندان غربی در زمینه فهم متن و تفسیر کتاب مقدس و پژوهشهای قرآنی مستشرقان، زمینه مناسبی را برای وی فراهم ساخته بود. خولی با تلفیق نظریات جدید زبانشناسی و فرهنگی در حوزه متن فهم، به صورت عام و در حوزه فهم قرآن به صورت خاص و با الهام از دیدگاههای هرمنوتیکی گادامر و شلایر ماخر آراء تفسیری خود را طی سخنرانیهای رادیویی و در قالب مقالاتی ارائه کرد و بر این نکته توجه داد که قرآن لزوماً و منحصراً، باید ادبی فهم و تفسیر شود تا از سوء فهم جلوگیری شود. خولی با تأکید بر نقش پیش دانستههای مفسر و افق تاریخی و شرایط زمانی و مکانی او، هرگونه پیشفرض اعتقادی در تفسیر را مردود دانست.
این پژوهشگر با بیان اینکه خولی در زمینه وحیانیبودن الفاظ قرآن همسو با غالب مفسران و قرآنپژوهان است، ادامه داد: این مبنا نقطه افتراق او با دیدگاه ابوزید در غیر وحیانی دانستن الفاظ قرآن است. ضمن اینکه خولی با تعبد نداشتن به قرائتهای هفتگانه، در فهم آیات به قرائات در فهم بهتر آیات توجه دارد. مبنای او در دلالت الفاظ نیز عدم ترادف است که این مبنا در قواعد تفسیری او قابل پیگیری است. عمده مبانی خولی در تفسیر ادبی ناظر به مخاطب و شیوه فهم متن از حیث معنا و مدلول متن، شیوه دلالت و بیان متن و زبان متن است.
پیشوایی با اشاره به اشکالات خولی در تفسیر اضافه کرد: نسبی بودن فهم ها از قرآن، جایگزینی متنمحوری در تفسیر، نبود امکان فهم ادبی برای همگان، ابهام در چگونگی استنباط گزارههای فقهی با نگاه ادبی به قرآن، انحصار فهم قرآن در نگاه برون دینی، توجه افراطی به بافت متن و تفسیر فرهنگی از قرآن، غفلت از فرهنگسازی قرآن، فقدان نگاه وحیانی به عقل، تقدم آن بر نقل، استغناء از روایات تفسیری و نفی تمام روشهای تفسیری رایج از اشکالات اساسی خولی است.
پیشوایی اظهار کرد: مستندات فصل چهارم نشان داد که مختصات روشی این نظریه در پنج بخشِ تفسیر موضوعی، واژهشناسی، پژوهش در ساختار نحوی و بلاغی، قواعد و ابزار تفسیری با نقدهایی مواجه است. صرفنظر از برخی اشکالات مطرح شده درباره تأکید خولی بر شیوه تفسیر موضوعی مانند تقدم رتبه تفسیر ترتیبی یا مشخص نکردن شیوه پیوند بین آیات در تفسیر موضوعی و نیز برداشتهای ذوقی و سلیقهای خولی، نوآوری در پژوهش لغتشناسانه، اجتهاد در معنایابی واژگان و تعبیرات در قالب روشی مدون و قابل آموزش همراه با نقد علمی آرای گذشتگان، پرهیز از قیل و قالهای نحوی و بلاغی، نپرداختن به جزئیات غیرقابل اعتنا و استفاده از تحلیلهای روانشناختی و جامعهشناختی با توجه به ملاحظات خاص خود از جنبههای مثبت و قابل الگوگیری این نظریه است.
این محقق بیان کرد: همچنین توقف در ظواهر آیات و کنارگذاشتن سنت تفسیری، قرآنپژوه را از دریای بیکران معارف وحیانی قرآن و لایههای باطنی و معانی عمیق آن محروم میکند؛ صرفنظر از آسیبهای روشی موجود در این نظریه، بیشترین بهره از این نظریه تفسیری را میتوان در حوزه واژهشناسی قرآنی داشت. با توجه به نقش فهم دقیق واژگان در تفسیر آیه، با افزودن مراجعه به روایات معصومان در الگوی معنایابی واژگان و تراکیب خولی، روش پیشنهادی او در این بخش قابل بهرهبرداری است.
پیشوایی با بیان اینکه این رساله در 319 صفحه با حدود 280 منبع تنظیم شده است، اظهار کرد: آشنایی بنده با امین خولی و نظریه تفسیری ایشان به کلاسهای درس جناب حجتالاسلام و المسلمین آقای دکتر طیب حسینی برمیگردد. من همزمان با آشنایی با این نظریه متوجه شدم که این نظریه در عین داشتن نکات جذاب و نوآوریهایی در حوزه روش، کاستیها و نقاط ضعفی هم دارد. به همین دلیل هدف بنده از انتخاب این موضوع برای رساله بازنگری و تکمیل این الگو طبق مکتب تفسیری اهل بیت (ع)بود.
برای تحقق این امر، ابتدا لازم بود این نظریه تفسیری به شکل دقیق بررسی و پس از کشف نقاط قوت و ضعف آن، نقد شده و کاستیهای آن معرفی گردد. سپس با تکمیل برخی مولفهها یا اصلاح آنها، دیدگاه جدیدتری درباره روش تفسیر مطلوب ادبی ارائه شود. این دو محور در طرح اصلی پیشنهادی بنده، دیده شده بود که شورای تصویب طرحنامههای رسالهها، امکان انجام هر دو محور را در یک رساله تشخیص نداد و موضوع رساله را محدود به نقد نظریه تفسیری خولی کرد. بنابراین هدف اصلی من در این رساله، شناسایی نقاط قوت و ضعف نظریه تفسیر ادبی خولی است، تا این نقد، زمینهای برای ارائه الگو و روش کاملتری برای تفسیر ادبی در آینده شود و بنده امیدوار است بعد از دفاع از رساله، در آینده بخش دوم هدف خودم را در تحقیقی جدید دنبال کنم.
انتهای پیام