به گزارش خبرنگار ایکنا، مراسم «چهارمین اجلاس ملی کرسیهای آزاداندیشی و نقد و مناظره» صبح امروز، چهارشنبه، ۱۳ اسفندماه، با حضور حجتالاسلام والمسلمین سعیدرضا عاملی، دبیر شورای عالی انقلاب فرهنگی؛ حجتالاسلام والمسلمین علیاکبر رشاد، رئیس پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، محسن حاجیمیرازیی، وزیر آموزش و پرورش، حسین سلیمی، رئیس دانشگاه علامه طباطبایی؛ حجتالاسلام والمسلمین مصطفی رستمی، رئیس نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری در دانشگاهها و حسین خنیفر، رئیس دانشگاه فرهنگیان برگزار شد.
آیتالله علیاکبر رشاد، رئیس پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی و عضو شورای عالی انقلاب فرهنگی، در این مراسم به ایراد سخنرانی پرداخت و گفت: مراد از کرسیهای آزاداندیشی به تفسیر و تعبیر رهبر معظم انقلاب، عبارت است از کرسیهایی که در آن کسانیکه مدعی نظرات شاذ و معارض هستند، ولو اینکه راجع به توحید حرفی داشته باشند، باید امکان ارائه دیدگاه داشته باشند. ما اساسیتر از توحید که نداریم، اما در یک مجمع نخبگانی و بدون غوغاسالاری و فضاسازی باید افراد صرفاً با قصد علمی و با صفا و امنیت، نظرات خود را بیان کرده و جمع، نظرات آنها بشنوند.
وی ادامه داد: ما در راستای توسعه کرسیهای نظریهپردازی و آزاداندیشی، اساسنامه را فراهم کردیم و به تصویب شورای عالی انقلاب فرهنگی نیز رسید، اما شرایط برای این نهاد فراهم نشد و خود بنده به برخی از نهادهای مسئول نامه زدم که اگر این کرسیها ایجاد شد، باید ضوابط آن نیز فراهم شود. البته کرسیهای ترویجی از سوی خود حوزهها و دانشگاهها برپا میشود، اما آنچه موضوع این اجلاس است، کرسیهای نظریهپردازی، نقد و مناظره است که در آن باید کار به نحوی از انحا، به تولید علمی منتهی شود.
آیتالله رشاد بیان کرد: در زمینه کرسیهای نظریهپردازی، مراتبی تعریف شده و در حد نوآوری عادی، حدود بیست رتبه برای این مجموعه مراتب تعریف کردهایم و ساختار جدیدی تعریف شده است که از یک صورتبندی و تعریف تازهای از یک نظریه آغاز میشود تا آنگاه که از نظریه و فرانظریه عبور کرده و به تأسیس یک دانش میرسد. البته همه گونههای نظریهپردازی و مناظره دارای داور و ناقد هستند، اما کرسیهای ترویجی فقط ناقد دارند و داوری نمیشوند و امتیاز و نمرهای داده نمیشود.
رئیس پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی افزود: گاهی صدها طرح میآید و از بین آنها چند کرسی موفق برگزار میشود. برخی از سالها نظریهپرداز برجسته را نیز معرفی میکنیم و البته برخی سالها نیز کسی معرفی نمیشود و این نشان میدهد که کار به صورت دقیق و سختگیرانه پیش میرود تا اعتبار نخبگانی خود را حفظ کند و به لطف خدا این اتفاق رخ داده است.
آیتالله رشاد افزود: بنده میخواهم این سؤالات را مطرح کنم که اگر بنا داریم علم دینی و علوم انسانی اسلامی تولید کنیم، منظور از علم دینی چیست؟ آیا قرار است علم نقلی تولید کنیم و همه حرفها را از آیات و روایات در بیاوریم؟ آیا اگر علم دینی شود، فقط باید حوزه علمیه آن را تولید کند یا دانشگاهیان نیز میتوانند در این زمینه نقش ایفا کنند؟ معیار علم دینی چیست؟ آیا باید روش علم دینی باشد یا غایت آن مهم است تا علم، دینی شود؟ بنده در سالیان دور بر این باور بودم و البته نظرم درباره آن عوض شد که دینی بودن علم، مقولهای قابل تشکیک و ذومراتب است. اگر علم مبانی و پیشانگارههای خود را از دین اخذ کرد، تبدیل به علم دینی میشود، ولو اینکه موضوع و مسائل آن دینی و در پی تحقق غایت دینی نباشد و روششناسی آن نیز از منظر دینی درست نباشد یا احیانا موضوع دینی بوده و مثلاً موضوع آن خدا باشد، تبدیل به علم دینی میشود.
وی افزود: اما بعدها به نظریه دیگری تحت عنوان سازگاری مؤلفههای رکنی دانش رسیدم که معتقدم وحدت و تمایز هر علمی به موضوع آن است و در نتیجه وحدت موضوع از درون منجر به انسجام و از بیرون منجر به تمایز شده و در نتیجه علمی جدید تولید میشود. بنده معتقدم زمانی دانشی متولد میشود که مبانی، موضوع، مسائل، منهج و غایت با هم سازگار شده باشند. اصولاً نمیشود این پنج مؤلفه سازگار نباشد و یک دانش به وجود بیاید و هر آنگاه این اتفاق بیفتد، یک دستگاه معرفتی به وجود میآید که اسم آن را دانش میگذاریم.
آیتالله رشاد تصریح کرد: بر اساس این نظریه، هم معیار علم دینی و تکلیف روششناسی و ساختار علم مشخص میشود. اگر مؤلفههای خمسه، صدق دینی داشته باشند آن دانش دینی است و هر کدام از آن مؤلفهها دینی نباشند، آن نیز دینی نبوده و حتی علم هم نیست، چراکه با کنار هم گذاشتن تعدادی از مؤلفهها، علم ایجاد نمیشود، بلکه صرفاً به معنای دایرةالمعارف است.
رئیس پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی ادامه داد: علم دینی هزار هنر دارد و بزرگترین هنر آن این است که علم را از اسارت تکساحتینگری و تکچشمی بودن خلاص میکند. الان علم اسیر تجربه و دچار مشکل یکچشمی است. البته تجربه، چشم و منبع معرفت نیست، بلکه میتواند معرفت تولید شده را بسنجد. از سوی دیگر منبع نیست، بلکه صرفاً یک ابزار است و آنگاه که تجربه را به کار میبرید و مشاهده و استقراء میکنید به اهمیت و نتایج عقل هم پی میبرید، چراکه بعضاً یک تجربه، تجربه دیگری را باطل میکند. این گرفتاری ما در علم امروز است که به وسیله پوزیتیویسم حاصل شده است، لذا باید علم را از اسارت پوزیتیویسم خارج کنیم.
عضو شورای عالی انقلاب فرهنگی ادامه داد: چرا از سنت و وحی که از منابع معرفت هستند و حقایق زیادی تولید کردهاند، محروم شویم؟ پوزیتیویسیم عقل را حجت نمیداند، اما ما آن را حجت میدانیم، بنابراین چرا باید خودمان را از منبع عقل محروم کنیم. علم دینی میگوید باید از اینها بهره ببریم، اما ما مسلمانان از آن غفلت کردهایم.
وی در پایان سخنان خود گفت: از سال 1381 که مقام معظم رهبری این مسئله را مطرح کردند، مُصِر بودیم فرایند دقیق و منضبط و فنی این کرسیها حفظ شود تا اعتبار نخبگانی نظریات محفوظ بماند. لذا از همکاران محترم در دبیرخانه شورای عالی انقلاب فرهنگی تشکر ویژه میکنم. همچنین به دانشگاه فرهنگیان و رئیس متعهد و مُجِد آن یعنی دکتر خنیفر تبریک عرض کرده و از همه نهادهای همکار در این زمینه تشکر میکنم.
حجتالاسلام والمسلمین عبدالحسین خسروپناه، مسئول دبیرخانه شورای عالی انقلاب فرهنگی در ادامه این مراسم اظهار کرد: بنده تقریباً از اوایل تشکیل هیئت حمایت از کرسیهای آزاداندیشی، به عنوان یک عضو حقیقی یا حقوقی حضور داشتم، اما در این هشت سال که مسئولیت دبیرخانه را به بنده سپردهاند و جلسات متعددی با اعضای هیئتهای سراسر کشور داشتم، به این نتیجه رسیدم که اگر این کرسیها بخواهد به صورت سیستماتیک راه بیفتد و در همه ساختار وجودی دانشگاه شکل بگیرد، نیازمند چهار راهبرد حکمرانی هستیم.
وی افزود: بنده موافق حکومتی کردن نظریه نیستم، اما معتقدم نظریه به حکمرانی علمی نیاز دارد. هر فعالیت و مقولهای نیاز به حکمرانی دارد، اما اگر علم حکومتی شود، آسیب میبیند. هیئتهای حمایت از کرسیهای آزاداندیشی هم از ابتدا دنبال حکومتی کردم علم نبوده است. یکی از این راهبردها این است که باید آییننامه ارتقا با رویکرد نظریهپردازی اصلاح شود. الان ملاک این آییننامه عمدتاً کمی است و بررسی میشود که یک محقق چند مقاله isi چاپ کرده است و این یک نقص برای نظریهپردازی است.
حجتالاسلام خسروپناه یادآور شد: راهبرد دوم، درج روششناسی نظریهپردازی در فرآیند آموزشی مقطع دکترا است. آنچه دانشجویان در حوزه روششناسی یاد میگیرند، فن تحقیق است، نه روششناسی نظریهپردازی. اساساً در دانشگاهها چنین چیزی نداریم. راهبرد سوم، درج مبانی حکمی در علوم انسانی و علوم اجتماعی است. اگر مبانی حکمی در این علوم درج شود، هم هستیشناسی حکمی میآید و باعث رهایی هستی از انحصار جهان ماده شده و منشأ رهایی معرفت از انحصار حس و تجربه میشود و هم علم حکمی، علم رهایی و روشنگری است و باید به حوزه علوم انسانی و اجتماعی ورود پیدا کند.
وی در پایان گفت: چهارمین پیوند ساختار مالی دانشگاهها و مراکز علوم انسانی و اجتماعی با کارآمدی و نوآوری است. الان اگر دانشگاهها نظریهپردازی داشته باشند یا نداشته باشند، بودجه و حقوق خود را میگیرند، اما اگر این پیوند ایجاد شود، قطعاً به نوآوری و نظریهپردازی سیستماتیک میرسیم.
انتهای پیام