درنظر نگرفتن خواست و اراده الهی؛ عامل اصلی محاسبات غلط دشمن
کد خبر: 3953707
تاریخ انتشار : ۲۵ بهمن ۱۳۹۹ - ۱۲:۱۶
استنادات قرآنی بیانات رهبر معظم انقلاب؛

درنظر نگرفتن خواست و اراده الهی؛ عامل اصلی محاسبات غلط دشمن

براساس آیه 2 سوره حشر که رهبر معظم انقلاب در دیدار اخیر با فرماندهان و کارکنان نیروی هوایی ارتش به آن اشاره کردند، دشمنان از جایی ضربه می‌خوردند که تصور می‌کنند نقطه قوت‌شان است و این باعث شکل‌گیری محاسبات غلط آنها می‌شود؛ این بدان خاطر است که محاسبات آنها کاملا معطوف به امکانات و قدرت مادی است و خواست و اراده الهی جایگاهی در محاسبات آنها ندارد.

آیت الله خامنه‌ای

به گزارش ایکنا، رهبر معظم انقلاب در بخشی از بیانات اخیر در 19 بهمن با فرماندهان و کارکنان نیروی هوایی ارتش با استناد به آیه 2 سوره حشر به محاسبات غلط دشمن و تحلیل یکی از عوامل اصلی پیروزی انقلاب اسلامی اشاره کرده و فرمودند: «ارتش ایران، برای آمریکایی‌ها از شخص شاه هم مهم‌تر بود؛ میگفتند شاه یک نفر است، حالا بمیرد، برود، بیاید، یک نفر دیگر را جایش میگذاریم لکن سازمان ارتش برایشان خیلی مهم بود و روی آن خیلی حساب کرده بودند؛ و همین ارتشی که برای آمریکایی‌ها این ‌قدر مهم بود و روی آن کار کرده بودند و چهل هزار مستشار آمریکایی در همان روزها در ایران، در ارتش حضور داشتند، شد عامل شکست رژیم طاغوت و موجب نابودی امیدهای آمریکا در ایران که خدا در قرآن می‌فرماید: فَاَتیٰهُمُ اللهُ مِن حَیثُ لَم یَحتَسِبوا؛از آنجایی که خیال نمی‌کردند ضربه خوردند و سیلی خوردند.»

متن کامل آیه چنین است: «هُوَ الَّذِي أَخْرَجَ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ أَهْلِ الْكِتَابِ مِنْ دِيَارِهِمْ لِأَوَّلِ الْحَشْرِ ۚ مَا ظَنَنْتُمْ أَنْ يَخْرُجُوا ۖ وَظَنُّوا أَنَّهُمْ مَانِعَتُهُمْ حُصُونُهُمْ مِنَ اللَّهِ فَأَتَاهُمُ اللَّهُ مِنْ حَيْثُ لَمْ يَحْتَسِبُوا ۖ وَقَذَفَ فِي قُلُوبِهِمُ الرُّعْبَ ۚ يُخْرِبُونَ بُيُوتَهُمْ بِأَيْدِيهِمْ وَأَيْدِي الْمُؤْمِنِينَ فَاعْتَبِرُوا يَا أُولِي الْأَبْصَارِ»

ترجمه آیه: اوست كسى كه، از ميان اهل كتاب كسانى را كه كفر ورزيدند در نخستين اخراج [از مدينه‌] بيرون كرد. گمان نمى‌كرديد كه بيرون روند و خودشان گمان داشتند كه دژهايشان در برابر خدا مانع آنها خواهد بود، و[لى‌] خدا از آنجايى كه تصوّر نمى‌كردند بر آنان درآمد و در دلهايشان بيم افكند، [به طورى كه‌] خود به دست خود و دست مؤمنان خانه‌هاى خود را خراب مى‌كردند. پس اى ديده‌وران، عبرت گيريد.

اين سوره به داستان يهوديان بنى النضير اشاره دارد كه بخاطر نقض پيمانى كه با مسـلمين بسته بودند محكوم به جلاى وطن شدند و نيز به اين قسمت از داستان اشاره دارد كـه سبب نقض عهدشان اين بود كه منافقان به ايشان وعده دادند كه اگر نقض عهد كنيد ما شـمـا را يـارى مـى كنيم، ولى همين كه ايشان نقض عهد كردند، منافقين به وعدهاى كه داده بودند وفا ننمودند.

مرحوم علامه طباطبایی پیرامون این آیه در تفسیر المیزان آورده است که «مراد از جمله (آنان كه از اهل كتاب كافر شدند و خدا بيرونشان كرد) قبيله بنى النضير اسـت كـه يـكـى از قـبـائل يـهـود بـودنـد، و در بـيـرون شـهـر مـديـنـه مـنـزل داشتند، و بين آنان و رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله و سلم) عهدى بر قرار شده بود كه همواره با هم به مسالمت زندگى كنند، دشمنان هر يك دشمنان ديگرى و دوستان هر يـك دوسـتـان ديگرى باشد. ولى بنى النضير اين پيمان را شکستند و رسول خدا (ص) دستور داد تا جلاى وطن كنند كه - ان شاء اللّه - شرح داستان‌شان در بحث روايتى آينده مى آيد.

كلمه (حشر) به معناى بيرون كردن است اما نه بيرون كردن يك نفر، بلكه يك جمعيت، و نه به اختيار، بلكه به اجبار و اضافه (اول الحشر) اضافه صفت به موصوف، و بـه معناى حشر اولى است. و لام در (لاول) به معناى (فى - در) است، نظير لامى كـه بـر سـر كلمه (دلوك) در جمله (اقم الصلوة لدلوك الشمس) آمده، يعنى نماز بخوان در هنگام دلوك شمس.

معناى آيه اين است كه: خداى تعالى همان كسى است كه يهوديان بنى النضير را براى اولين بار از جزيره العرب از خانه و زندگيشان بيرون كرد. آنگاه به اهميت جريان اشاره نموده، مى‌فرمايد: (ما ظننتم ان يخرجوا) يعنى: هيچ احتمال نمى‌داديد كه دست از وطن خود كشيده بيرون روند، چون شما از اين قبيله قوت و شدت و نيرومندى سابقه داشتيد. (و ظنوا انهم مانعتهم حصونهم من اللّه) خود آنها هم هرگز چنين احتمالى نمى‌دادند، آنها پيش خود فكر مى‌كردند قلعه‌هاى محكم‌شان نمى‌گذارد خـدا آسيب‌شان برساند و مادام در آن قلعه‌ها متحصن هستند، مسلمانان بر آنان غلبه نمى‌يابند.

بفرمايد (مانعتهم حصونهم من المسلمين) فرمود (من اللّه) و اين بدان جهت است كه در آيه قبلى اخراج آنان را به خدا نسبت داده بـود و همچنين در ذيل آيـه، القاى رعب در دل‌هاى آنان را به خدا نسبت داد. از لحن اين آيه استفاده مى‌شود بنى النضير چندين قلعه داشتند، نه يكى، چون فرموده (حصونهم ).

آنگاه به فساد پندار آنان و خبط و اشتباه‌شان پرداخته، مى‌فرمايد: (فاتيهم اللّه من حـيـث لم يحتسبوا) خداى تعالی از جايى و از درى بـه سـراغ‌شان آمـد كـه هـيچ خيال نمی‌كردند و منظور از (آمدن خدا) نفوذ اراده او در ميان آنان است، اما نه از راهى كه آنان گمان مى‌كردند - كه همان دژها و درها است - بلكه از طريق باطن‌شان كه همان راه‌هاى قلبي‌شان است، لذا مى‌فرمايد: (و قذف فى قلوبهم الرعب) و كلمه (رعب) به معناى خوفى است كه دل را پر كند؛ (يخربون بيوتهم بايديهم)، خـانـه‌هـای‌شان را به دست خود ويران مى‌كردند كه به دست مسلمانان نيفتد و اين از قوت سيطره‌اى بود كه خداى تعالى بر آنان داشت، براى اين كه خانمان‌شان را به دست خود آنان و به دست مؤمنان ويران كرد و اين كه فرمود: و به دست مؤمنان بدين جهت است خدا بـه مؤمنان دسـتور داده و آنان را به امتثال دستور و به كرسى نشاندن اراده‌اش موفق فرموده بود. (فاعتبروا) پس پند بگيريد اى صاحبان بصيرت، چون مى‌بينيد كه خداى تعالى يهوديان را به خاطر دشمنی‌شان با خدا و رسول چگونه در بدر كرد.

بعضى از مفسرين گفته‌اند: خود يهوديان خانه‌های‌شان را خراب كردند، تا بهتر بتوانند فرار كنند و مؤمنين خانه‌هاى ايشان را خراب كردند تا به آنان برسند. بعضی ديگر گفته‌اند: منظور از تخريب خانه‌ها اختلال نظام زندگى است. يهوديان به خاطر نقض عهد، خانه‌هاى خود را خراب كردند و مـنظـور از خراب كردن آن به دست مؤمنين، اين است كه مؤمنين مأمور شدند با ايشان قتال كنند.

ولی هيچ يک از اين دو قول به نظر درست نمى‌رسد، زيرا ظاهر جمله (يخربون بـيـوتهم...) اين است كه بيان باشد براى جمله (فاتيهم اللّه من حيث لم يحتسبوا) و معلوم مى‌شود كه تخريب بيوت اثر نقض عهد است و بعد از آن واقع شده است و وجه اول مى‌خواسـت بگويد: تخريب خانه‌ها به نقشه خود يهود بود، نه نقشه الهى و وجه دوم مى‌خواست بگويد: تخريب خانه‌ها عين نقض عهد است، نه اين كه به راستى خانه‌ها را خراب كرده باشند.»

آیت‌الله مکارم شیرازی نیز درباره این آیه در تفسیر نمونه چنین بیان می‌کند که «(حشر) در اصل به معنى حركت دادن جمعيت و خارج ساختن آنها از قرارگاهشان به سوى مـيـدان جـنـگ و مـانـنـد آن اسـت ، و منظور از آن در اينجا اجتماع و حركت مسلمانان از مدينه به سوى قـلعه‌هـاى يهود و يا اجتماع يهود براى مبارزه با مسلمين است و از آنجا كه اين نخـستين اجتماع در نوع خود بود در قرآن به عـنـوان (لاول الحـشـر) ناميده شده و اين خود اشاره لطيفى است به برخوردهاى آينده با يهود بنى‌نضير و يهود خيبر و مانند آنها.

عجب اينكه جمعى از مفسران احتمالاتى در آيه داده‌اند كه هيچ تناسبى با محتواى آن ندارد از جمله اينكه: منظور حشر اول در مقابل حشر روز قيامت از قبرها به سوى محشر است و عجب‌تر اينكه بعضى اين آيه را دليل بر اين گرفته اند كه حشر در قيامت در سرزمين شـام واقـع مى شود كه يهود از مدينه به سوى آن رانده شدند! و گويا همه اين احتمالات ضعيف ناشى از كلمه (حشر) است، در حالى كه اين واژه به معنى حشر در قيامت نيست بلكه به هرگونه اجتماع و خروج از قرارگاه و حاضر شـدن در ميدان اطلاق مى‌شود.

سپس مى‌افزايد: شما هرگز گمان نمى‌كرديد كه آنها از اين ديار خارج شوند و آنها نيز گمان داشتند كه دژهاى محكم‌شان از شكست آنها و عذاب الهى مانع مى شود؛ ما ظننتم ان يخرجوا و ظنوا انهم مانعتهم حصونهم من الله.

آنها چنان مغرور و از خود راضى بودند كه تكيه‌گاهشان دژهاى نيرومند و قدرت ظاهـری‌شان بـود؛ اين تعبير آيه نشان مى‌دهد كه يهود بنى‌نضير در مدينه از امكانات وسيع و تجهيزات فراوانى بهره‌مند بودند، به گونه‌اى كه نه خودشان باور مى‌كردند به اين آسانى مغلوب شوند و نه ديگران. ولى از آنجا كه خدا مى‌خواست به همه روشن سازد كه چيزى در برابر اراده او قدرت مقاومت ندارد حتى بدون آنكه جنگى رخ دهد آنها را از آن سرزمين بيرون راند!

لذا در ادامه آيه مى‌فرمايد: (اما خداوند از آنجا كه گمان نمى‌كردند به سراغشان آمد و در قلب‌شان وحشت و ترس افكند، به گونه‌اى كه خانه‌هاى خود را با دست خويش و با دسـت مؤمنان ويران مى‌كردند؛ فاتاهم الله من حيث لم يحتسبوا و قذف فى قلوبهم الرعب يخربون بيوتهم بايديهم و ايدى المؤمنين.) آرى خدا اين لشكر نامرئى، يعنى لشكر ترس را كه در بسيارى از جنگ‌ها به يارى مؤمنان مى‌فرستاد بر قلب آنها چيره كرد و مجال هرگونه حركت و مقابله را از آنها سلب نمود. آنها خود را براى مقابله با لشكر بیرون آماده كرده بودند، بی‌خبر از آنكه خداوند لشكرى از درون به سراغ‌شان مى‌فرستد و چنان آنها را در تنگنا قرار مى‌دهد كه خودشان با دشمن براى تخريب خانه‌های‌شان همكارى كنند.

جالب اينکه مسلمانان از بيرون، دژهاى آنها را ويران مى‌كردند كه به داخل آن راه يابند و يهود از درون ویران مى‌كردند تا به صورت سالم به دست مسلمانان نيفتد، و نتيجه اين همكارى ويران شدن استحكامات آنها بود!

در پايان آيه به عنوان يک نتيجه‌گيرى كلى مى‌فرمايد: پس عبرت بگيريد اى صاحبان چشم؛ فاعتبروا يا اولى الابصار.

(اعتبروا) از ماده (اعتبار) در اصل از (عبور) گرفته شده كه به معنى گذشتن از چيزى است به سوى چيز ديگر، و اينكه به اشك چشم (عبرة ) گفته مى‌شود به خاطر عبور قطرات اشك از چشم است و (عبارت) را از اين رو عبارت مى‌گويند كه مطالب و مفاهيم را از كسى به ديگرى منتقل مى‌كند و اطلاق (تعبير خواب) بر تفسير محتواى آن بـه خاطـر اين است كه انسان را از ظاهـر به باطـن آن منتقل مى‌سازد و بـه هـمين مناسبت به حوادثى كه به انسان پند مى‌دهد (عبرت) مى‌گويند، چرا كه انسان را بـه يـك سـلسـله تعاليم كلى رهنمون مى‌گردد و از مطلبى به مطلب ديگر منتقل مى‌كند.

تعبير به (اولى الابصار؛ صاحبان چشم) اشاره به كسانى است كه حوادث را به خوبى مى‌بينند و با چـشـم باز موشكافى می‌كنند و به عمق آن مى‌رسند. در حقيقت (اولى الابصار) كسانى هستند كه آمادگى گرفتن درس‌هاى عبرت دارند، لذا قرآن به آنها هشدار مى‌دهد كه از اين حادثه بهره‌بردارى لازم كنيد. شک نيست كه منظور از گرفتن (عبرت) اين است كه حوادث مشابه را كه از نظر حكم عقل يکسانند بر هم مقايسه كنند، مـانند مقايسه حال كفار و پيمان‌شكنان ديگر بر يهود بنى نضير، ولى هرگز اين جمله ارتباطى با (قياسات ظنى) كه بعضى در استنباط احكام دينى از آن استفاده مى‌كنند ندارد.

خلاصه اينكه: منظور از عبرت و اعتبار در آيه فوق انتقـال منطقى و قطعى از موضوعى به موضوع ديگـر اسـت نه عمل كردن به پندار و گمان.

به هر حال به راستى كه سرنوشت اين قوم يهود با آن قدرت و عظمت و شوكت و با آن امکـانات و استحكامات فراوان سرنوشت عبرت‌انگيزى بود كه حتى بدون آنكه دست به اسلحه ببرند در مقابل جـمعيت مسلمانان كه هرگز در ظاهر به پاى آنها نمى‌رسيدند تسليم شدند، خانه‌هـاى خود را با دسـت خويش ويران كردند و اموالشان را براى مسـلمانان نيازمند به‌جا گذاردند و در نقاط مختلف پراكنده شدند، در حالى كه طبق نقل تواريخ از آغاز به اين جهت در سرزمين مدينه سكنى گزيده بودند كه پيامبر موعود كتب خويش را درک كنند و در صف اول يارانش قرار گيرند.»

براین اساس می‌توان از این آیه اینگونه برداشت کرد که:

ـ قهر خداوند نسبت به يهوديان پيمان‌شكن كافر، حكيمانه است.

ـ نشانه عزّت خداوند، تار و مار شدن يهوديان پيمان شكن و توطئه‌گر است.

ـ تمام پيروزى‌ها را از او بدانيم.

ـ حساب توطئه‌گران اهل كتاب از حساب بقيه آنان جداست.

ـ قدرت هيچ‌كس و گروهى را پايدار ندانيد.

ـ كيفر كسى‌كه از تعهّدات و پيمان‌هاى اجتماعى خارج مى‌شود، آن است كه از وطن خارج شود.

ـ محاسبات و تجهزات كفّار در برابر اراده الهى، ناكارآمد و بى‌فايده است.

ـ در جنگ و جهاد با كفار، تمام محاسبات نبايد بر اساس تجهيزات و امكانات مادى باشد.

ـ آنجا كه اراده خدا باشد، دوست و دشمن دست به يك كار مى‌زنند.

ـ خداوند هم سبب ساز است و هم سبب سوز، ترس را سبب قرار مى‌دهد و دژها را از سببيّت مى‌اندازد.

ـ استفاده از تاريخ، بصيرت مى‌خواهد. (تفسیر نور، حجت‌الاسلام و المسلمین قرائتی)

انتهای پیام
captcha