امیرعلی ابوالفتح، کارشناس مسائل آمریکا، در گفتوگو با ایکنا، درباره تحلیل خود از اتفاقات رخ داده در کنگره آمریکا و اینکه این اتفاق نشانه ضعف یا قدرت دموکراسی در این کشور است، گفت: به اعتقاد من این اتفاق هم نقاط قوت و هم نقاط ضعف ساختار سیاسی و نهادهای دموکراتیک آمریکا را نشان داد اما در یک نگاه بلندمدتتر و حداقل چهل ساله میتوان گفت نهادهای دموکراتیکی که از قوت برخوردار بودند رو به ضعف گذاشتهاند و هر چه زمان میگذرد آسیبپذیری نهادهای دموکراتیک در آمریکا شدت میگیرد و متأثر از عوامل متعددی که یکی از آنها ظهور ترامپ و ورود او به عرصه قدرت بود، ایالات متحده به سمت یک نظام اقتدارگرا در حال حرکت است. البته این بدان معنا نیست که این اتفاق به سرعت اتفاق میافتد، اما آمریکا در این فاصله چهل، پنجاه ساله از یک نظام سیاسی لیبرال دموکراسی به سمت یک نظام اقتدارگرا حرکت کرده است.
ابوالفتح درباره مؤلفههای این نظام سیاسی اقتدارگرا گفت: منظور از اقتدارگرا نوعی نظام سیاسی است که نقش دولت در آن پررنگ است، دخالت دولت در اقتصاد و زندگی روزمره مردم تقویت میشود و نقش مردم در تعیین سرنوشت خود تضعیف میشود و نیروها و جریانهای پشتپرده قدرت میگیرند و به نوعی حاکمیت رسانهها برای جهت دادن افکارعمومی همراه با کاهش تساهل و تسامح سیاسی رخ میدهد.
این کارشناس مسائل آمریکا بیان کرد: در چنین نظامی دولت با قدرتی که پیدا میکند نقش اصلی را در جهتدهی به سیاستهای اقتصادی ایفا میکند، ارزشهایی مانند تجارت آزاد کمرنگ میشود، دولت به بهانههای مختلف به تنظیم روابط اقتصادی بین افراد میپردازد، آزادیهای سیاسی و اجتماعی محدود میشود و جریانهای سیاسی به سمت حذف یکدیگر حرکت میکنند به گونهای که نوعی انسداد یا تصلب سیاسی رخ بدهد.
وی ادامه داد: الان یک رقابت جدی بین آمریکا به مثابه نماینده نظام سیاسی لیبرال دموکراسی و چین به مثابه نماینده نظام سیاسی اقتدارگرا وجود دارد که در موضوع مدیریت کرونا این رقابت به خوبی مشاهده شد و ضعفهای لیبرال دموکراسی در جریان شیوع کرونا به خوبی مشخص شد و این نوع نظام برای خروج از بحران به شیوههایی متوسل شد که پیش از این در نظامهای اقتدارگرا دنبال میشد؛ مانند اعمال محدودیت کسب و کارها، اعمال قرنطینه، محدودیت رفت و آمد و آزادیهای اجتماعی. همه این شیوهها نشانه قدرتمند شدن نهاد دولت برای اداره امور جامعه است که دولت های غربی همه این روشها را اعمال کردند.
ابوالفتح درباره امکان ادامه ترامپیسم و تداوم آن از طریق طرفداران ترامپ با وجود کنار رفتن او از قدرت گفت: ریشه ظهور ترامپیسم، اگر این کلیدواژه را بپذیریم، به دلیل بحرانهای متعدد در جامعه آمریکا از جمله بحرانهای اقتصادی به ویژه پس از سالهای 2007 و 2008، بحران نژادی و بحرانهای سیاسی بود که همگی باعث به قدرت رسیدن ترامپ و جریان ترامپیسم شد. تا زمانی این بحرانها مدیریت نشود و راه حلهایی برای رفع آنها ارائه نشود این جریان با ترامپ یا بدون ترامپ به حیات سیاسی خود ادامه میدهد.
این کارشناس مسائل آمریکا ابراز کرد: اتفاقاً با حذف ترامپ، که به نظر می رسد چنین اجماعی میان نخبگان آمریکا در این رابطه شکل گرفته، این جریان میتواند رادیکالتر هم بشود. بنابراین تا زمانی که مشکلات معیشتی، بیکاری، نژادپرستی و نارضایتی از ناکارآمدی نظام سیاسی وجود دارد به نظر نمیرسد خطر این گروه ناراضی که به قهرمانی مانند ترامپ برای حل این مشکلات دل بسته بودند، برطرف شود و ممکن است در سالهای آینده اطراف کسی جمع شوند که به مراتب از ترامپ خطرناکتر و رادیکالتر باشد.
ابوالفتح درباره تأثیر این اتفاق بر تضعیف اعتبار و موقعیت آمریکا در آغاز دوره بایدن و افزایش فرصت برای قدرتنمایی کشورهای مستقلی مانند ایران گفت: بخشی از قدرت امپراتوری آمریکا که پس از جنگ جهانی دوم به وجود آمد قدرت نرم و قدرت الگوسازی این کشور برای سایر کشورها بود که بدون اینکه مورد حملهای قرار بگیرند یا دولت آمریکا بخواهد پولی در آن کشورها هزینه کند بلکه تنها با نگاه به نظام سیاسی آمریکا خود را در مدار ایالات متحده نگاه میداشتند و این یک قابلیت بزرگ برای آمریکا بود و کمتر امپراتوریهایی میتوانستند با هزینه پایین و تنها با ارائه یک تصویر مطلوب از خود سایر کشورها را اطراف خود جمع کنند.
وی یادآور شد: اما امروز این تصویر لطمه دیده، به تمسخر گرفته شده و مورد تردید قرار گرفته و به نوعی ترک برداشته است و به تبع آن بر قدرت نرم آمریکا تأثیر منفی گذاشته است. از قضا در قرن بیست و یکم قدرت نرم مؤثرتر از قدرت سخت است بنابراین اتفاقات کنگره برای ایالات متحده بسیار ناگوار بود. این وضعیت فرصتی را برای سایر کشورها از جمله ایران، چین، ترکیه و روسیه که الگوی متفاوتی ارائه میکنند ایجاد میکند.
ابوالفتح اظهار کرد: رقابتی که بین الگوهای زمامداری غیر لیبرال دموکراسی با لیبرال دموکراسی وجود داشته در این وضعیت فرصت را برای این کشورها هم برای تخریب وجهه ایالات متحده آمریکا و هم برای ارائه الگوی حکومتداری مطلوب خود فراهم میکند. این امر حتی تقریباً در اروپا هم دیده میشود و این سؤال مطرح است که در بحران کرونا بهتر نیست از شیوههای مدیریتی سختگیرانه و اقتدارگرایانه و در عین حال مؤثر چین استفاده شود و چه دلیلی داد که راه آمریکا را برویم و در عمل هم البته اروپاییها از روشهای چینی مدیریت کرونا استفاده کردند و این الگوبرداری میتواند به سایر حوزهها نیز به تسری پیدا کند. بنابراین وضعیت نامطلوب امروز آمریکا برای کشورهایی مانند چین به منزله قدرت جهانی یا قدرتهای منطقهای مانند ایران به فرصتی برای ارائه الگوی حکمرانی خود بدل شده است.
گفت و گو از مهدی مخبری
انتهای پیام