به گزارش ایکنا، آیتالله محسن اراکی، استاد سطح عالی حوزه علمیه، روز گذشته، 26 فروردینماه، در ادامه مباحث فقهالاجتماع خود که به صورت لایو اینترنتی صورت گرفت گفت: ائمه(ع) الگوهای عملی هستند و نه صرفاً اعتقادی و قلبی، لذا «مودت قربی» صرف محبت قلبی نیست؛ زیرا مواده نقطه مقابل محاده است که به معنای دشمنی است.
وی با اشاره به آیه 22 سوره مجادله «لَا تَجِدُ قَوْمًا يُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ يُوَادُّونَ مَنْ حَادَّ اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَلَوْ كَانُوا آبَاءَهُمْ أَوْ أَبْنَاءَهُمْ أَوْ إِخْوَانَهُمْ أَوْ عَشِيرَتَهُمْ أُولَئِكَ كَتَبَ فِي قُلُوبِهِمُ الْإِيمَانَ وَأَيَّدَهُمْ بِرُوحٍ مِنْهُ وَيُدْخِلُهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ خَالِدِينَ فِيهَا رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُمْ وَرَضُوا عَنْهُ أُولَئِكَ حِزْبُ اللَّهِ أَلَا إِنَّ حِزْبَ اللَّهِ هُمُ الْمُفْلِحُونَ» افزود: این آیه، مفسر معنای مودت و آیه مودت قربی است؛ زیرا ممکن نیست کسی به خدا و پیامبرش(ص) ایمان داشته باشد در عین حال دشمنان آنان را دوست داشته باشد. همان طور که در قرآن از ذیالقربی و ائمه(ع) به سبیلالله تعبیر شده؛ در روایات هم حتی در میان اهل سنت این بحث به صورت گسترده اشاره شده و در روایات آنان هم سبیلالله به ائمه(ع) تعبیر شده است.
استاد سطح عالی حوزه بیان کرد: مرحوم صدوق در روایتی نقل فرموده است که تعبیر انتهایی آن این است که «... من مات فی ولایته مات فی سبیل الله؛ این روایت بسیار رساست که سبیل، ولایت علی(ع) است. همچنین روایتی در بحار از تفسیر علی بن قمی نقل شده که مضمون آن این است، کسی که اعراض از سبیل ائمه(ع) داشته باشد، تبعیت از سبل دیگر کرده که قرآن از آن نهی فرموده است.
اراکی ابراز کرد: علامه مجلسی در روایتی در صفحه 17 جلد 24 بحار نقل کرده که در آن تأکید شده است: «... الصراط المستقیم هو علی بن ابیطالب(ع)»؛ همچنین ابراهیم ثقفی هم نقل کرده که پیامبر در ذیل آیه 153 انعام «وَأَنَّ هَذَا صِرَاطِي مُسْتَقِيمًا فَاتَّبِعُوهُ وَلَا تَتَّبِعُوا السُّبُلَ فَتَفَرَّقَ بِكُمْ عَنْ سَبِيلِهِ ذَلِكُمْ وَصَّاكُمْ بِهِ لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ»، صراط مستقیم را صراط علی(ع) ذکر کرد. باز در روایت دیگر داریم که همان سبیلی که ظالمین در روز قیامت آرزو میکنند که ای کاش در پیش گرفته بودند همان سبیل امام علی(ع) است.
اراکی با بیان اینکه جا دارد کسی یک یا چند کتاب در مورد سبیلالله، لوازم، نتایج و ادله آن نوشته شود، گفت: روایت دیگر این است که در ذیل آیه «أَوْ يُلْقَى إِلَيْهِ كَنْزٌ أَوْ تَكُونُ لَهُ جَنَّةٌ يَأْكُلُ مِنْهَا وَقَالَ الظَّالِمُونَ إِنْ تَتَّبِعُونَ إِلَّا رَجُلًا مَسْحُورًا»؛ فرمودهاند که جبرئیل این تبعیت را به ولایت تفسیر کرده است، همچنین در روایت بیان شده که ائمه(ع) دستگیرهها و دستاویزهای معرفی شده اسلام هستند.
استاد سطح عالی حوزه علمیه اضافه کرد: روایت دیگر را مجلسی از کلینی در ذیل آیه 108 سوره یوسف «قُلْ هَذِهِ سَبِيلِي أَدْعُو إِلَى اللَّهِ عَلَى بَصِيرَةٍ أَنَا وَ مَنِ اتَّبَعَنِي وَ سُبْحَانَ اللَّهِ وَ مَا أَنَا مِنَ الْمُشْرِكِينَ» نقل کرده که این سبیل، رسول الله(ص)، امیرالمؤمنین(ع) و جمیع اوصیاء بعد از ایشان است. علامه عسگری در شرح این گونه روایات بیان کرده که وحی بر پیامبر(ص) دو دسته است؛ وحی قرآنی و وحی بیانی؛ اینکه در روایات بیان شده «هکذا نزل جبرئیل»؛ یعنی آیه با تفسیرش به پیامبر(ص) نازل شده و سخن جبرئیل در حکم تفسیر آیات نازله الهی است.
اراکی تأکید کرد: پیامبر(ص) مأمور به تفسیر قرآن و نه بیان اجمال بود؛ بنابراین متشابهات و مجملات قرآن از سوی پیامبر(ص) بیان شده است. قرآن هم در مورد خودش فرموده است: «هذا بیانٌ للناس»؛ پس اگر قرار است «بیان» باشد، باید به گونهای باشد که در آن اجمال و متشابه وجود نداشته نباشد و اگر متشابه هست، برای امتحان مردم است که آیا حاضرند به بیان عمل کنند یا خیر.
وی افزود: اینکه میگوییم وحی بیانی در کنار وحی قرآنی به معنای نقص و تحریف در قرآن نیست، بلکه قرآن با بیانش آمده است و باید همه آن هم مورد تبعیت قرار بگیرد؛ لذا علی(ع) بعد از وفات پیامبر(ص) فرمودند که از خانه بیرون نمیآیم تا اینکه همه قرآن را جمع کنم و این طور شد، ولی وقتی جمع شد و به خلیفه دادند که آنان با جمع امام مخالفت کردند.
اراکی با بیان اینکه عدهای که گفتند: «حسبنا کتاب الله»، مجملات و متشابهات را که پیامبر(ص) فرموده بودند، مطابق رأی و نظر خود تفسیر کردند، اظهار کرد: «حسبنا کتاب الله» استراتژی بود. لذا دستور دادند کسی روایات را نقل نکند و کتابت آن را هم جلوگیری کردند؛ ابوبکر میگوید که 500 روایت نوشته بود و آن را نابود کرد. عمر گفت که اگر کسی کتابت کند، او را تازیانه میزنم و عقوبت میکنم و با امثال ابنمسعود و ... برخورد هم کرد و شلاق زد. اجمال و متشابه قرآن برای امتحان ولایتپذیری مردم است تا اینکه معلوم شود چه کسی از میزان اطاعت میکند.