سلبریتی به شخصی گفته میشود که معمولاً در زمینهای خاص از جمله در زمینههای فرهنگی هنری، ورزش و ... دارای چهرهای شناخته شده باشد. هرچند این محدوده امروز گستردهتر شده و در عرصه سیاست، رسانه و علمی نیز خودنمایی میکند. سلبریتی بودن عمدتاً با عنصر شهرت و شهرتطلبی عجین شده است، اما هر شهرتی برای جامعه محبوبیت قلمداد نمیشود. هر چند شهرت و شهرتطلبی همیشه در تاریخ وجود داشته، اما این روزها با گسترش شبکههای اجتماعی و تعدد رسانههای مختلف، بر شهرت و تعداد سلبریتیها افزوده شده و عمدتاً از این طریق نیز درآمدزایی میکنند. درباره اینکه ریشه شکلگیری سلبریتیها از چه مقطع تاریخی بوده و اینکه آیا سلبریتیها از منظر فرهنگی و جامعهشناختی جزء ظرفیتهای فرهنگی جامعه هستند یا صرفاً پدیدههای مدرنی هستند که میتوانند نقش فرهنگی ایفا کنند؟ و یا اینکه آیا سلبریتیها باعث شدند شخصیتهای حامل اندیشه دچار انزوا شوند و الگوهای فکری و معنوی جامعه که شخصیت تأثیرگذار دارند، به حاشیه بروند؟ خبرنگار ایکنا اصفهان، در همین رابطه گفتوگویی با یاسر رستگار، پژوهشگر اجتماعی و عضو هیئت علمی جامعهشناسی دانشگاه هرمزگان داشته است که متن آن را در ادامه میخوانید:
ایکنا ــ چه سازوکارهایی در جامعه وجود داشته که باعث شده امروز با پدیدهای به نام سلبریتی مواجه شویم؟
لفظ سلبریتی به معنای شهرت و افراد دارای شهرت مفهومی تاریخمند بوده و در دوران معاصر و پیش از ظهور شبکههای مجازی در قالب سینما و تلویزیون شکل گرفته است، البته در دورههای قبل نیز افراد مشهور وجود داشتهاند، ولی تأثیرگذاری این افراد در دوران معاصر، متفاوت و دامنه آن بسیار بیشتر از گذشته است و مخاطبهای بسیار بیشتری نیز دارد، بنابراین مفهوم سلبریتی برای دوران جدید به کار برده میشود.
ایکنا ــ سلبریتیها بر اساس کدام زمینههای اجتماعی و روانشناختی در جامعه ما ظهور کردند و تثبیت شدند؟
اولین سلبریتیها محصول دوران بعد از جنگ جهانی دوم و انقلاب رسانهای دیجیتالی هستند که در قالب خوانندهها، مجریان و بازیگران ظهور کردند، ولی آنچه در حال حاضر مفهوم سلبریتی دوران معاصر را نسبت به گذشته متفاوت کرده، این است که امروزه فقط سوپراستارهای سینما سلبریتی نیستند، بلکه یک سیاستمدار، استاد دانشگاه و یا فردی که زندگی معمولی دارد، مثل یک جهانگرد نیز میتواند به سلبریتی تبدیل شود. اگر سلبریتی را فقط به معنای شهرت و محبوب بودن در نظر بگیریم، در بعضی از متون آن را خاص دنیای هنر و سینما میدانند و سلبریتی در واقع همان مفهوم سوپراستاری در عرصه هنر است. مفهوم سلبریتی در دوران معاصر و در دو دهه اخیر مفهوم عامتر و دایره شمول بیشتری پیدا کرده و جامعه ما به لحاظ مواجههای که با سلبریتیها داشته و دارد، وضعیت آن خیلی متفاوت از بقیه جوامع نیست، یعنی در آمریکا و اروپای غربی یا در کره جنوبی، امارات و ترکیه نیز همین قدر نوع مواجهه، شیداگونه است؛ یعنی کسانی که در قالبهای هنری، سینمایی یا سیاسی به چهرهای تبدیل میشوند که میتوانند به زبان مردم صحبت کنند و به سلیقه آنها نزدیک شوند، معمولاً طرفدار پیدا میکنند.
در کشور ما وجههای که خاص و پررنگ است، اینکه تفاوت دامنه سلبریتیها و مرز میان فعالیتها و تأثیرگذاریهایشان مشخص نیست، یعنی زمانی که لفظ سلبریتی را به کار میبریم، اینگونه نیست که مثل گذشته با مجموعهای از افراد طرف باشیم، یعنی زمانی که میگوییم سلبریتی، بسیاری از افراد مدنظر هستند، مثلاً میتوان بازیگری را پیدا کرد که اهل مطالعه و کتاب است، نویسندگی میکند، روشنفکر است و شهرت و محبوبیت هم دارد. از طرف دیگر، میتوان سلبریتی را پیدا کرد که بیسواد است و به لحاظ فکری و فرهنگی در سطح پایینی قرار دارد، ولی همین فرد نیز دارای شهرت و محبوبیت است، بنابراین امروزه با پدیده تکثر سلبریتیها روبهرو هستیم. در واقع اوضاع به گونهای مشابه اجتماعات قبیلهای شده، یعنی فردی مخاطبانی در رسانهای برای خود دارد و رسانه آن همین شبکههای اجتماعی جدید است که پدیدهای را تشکیل میدهد که میتواند از پنجاه هزار نفر شروع شود و تا پنج میلیون مخاطب برسد. چیزی که خاص جامعه ایران محسوب میشود، تکثر و پراکندگی سلبریتیهاست.
ایکنا ــ آیا سلبریتیها از منظر فرهنگی و جامعهشناختی جزء ظرفیتهای فرهنگی جامعه ما هستند یا صرفاً پدیدههای مدرنی هستند که میتوانند نقش فرهنگی ایفا کنند؟
در این زمینه دیدگاهی نخبهگرایانه وجود دارد که متمایل به جریان چپ است، یعنی تا حدودی تحت تأثیر آموزههای سوسیالیستی و مارکسیستی قرار دارد. این دیدگاه به شدت، فرهنگ تولید شده توسط سلبریتیها را نفی میکند، آن را منحط میداند و اعتقاد دارد اساساً فرهنگ سلبریتی فرهنگ انحطاط است، چون سلبریتیها بهترین حاملان ارزشها و ایدئولوژی سرمایهداریاند، یعنی چون سلبریتیها به لحاظ فرهنگی مصرفزده و لوکسگرا هستند، کاملاً به فرهنگ سرمایهداری تن دادهاند. بنابراین اگر از زاویه چپگرایانه و نخبهگرایانه نگاه کنیم، میگوییم سلبریتیها منحط هستند.
نگاه دوم، نگرش لیبرالیستی است که میگوید این مسئله به منطق بازار و تولید رسانه برمیگردد و فضای دموکراتیک معاصر اجازه میدهد تا هر فردی رسانه و مخاطبان خود را داشته باشد و بتواند شعارها، سبک زندگی و سلیقه خود را به مخاطبان عرضه کند. این رویکرد، خوشبینانه است و به فرهنگ سلبریتی مشروعیت میبخشد و آن را دموکراتیک میداند.
نگاه نخبهگرایانه دیدگاه محدودی است و درست نیست، یعنی از این دیدگاه بخشی اساسی از ماجرا دیده نمیشود. در نگاه دوم اگر به سلبریتیها مثبت بنگریم و فکر کنیم هیچ نقدی به آنها وارد نیست، در پایان اتفاقی میافتد که در کشور ما افتاده است، بنابراین رویکرد سومی وجود دارد که در عین اینکه به بخش دموکراتیک احترام میگذارد، مثل اینکه هر کسی حق دارد رسانه خود را داشته باشد و سبک زندگی و سلیقه خود را ترویج کند، در عین حال میگوید حق ترویج فرهنگ سطح پایین و مبتذل را ندارد؛ لذا این بخش مبتذل میتواند مورد نقد قرار گیرد.
سلبریتیها هم ظرفیتی هستند که در عرصههای مختلف میتوان از آنها استفاده کرد و هم میتوانند مورد نقد قرار گیرند، اینکه بگوییم همه سلبریتیها منحط و طرفدار جریان خاصی هستند، سیاسی دیدن قضیه بوده و به شدت دچار اشکال است، بخشی از سلبریتیها برای بحران آب در ایران به فرهنگسازی کمک کردند و در بحث زلزله کرمانشاه با وجود اتفاقاتی که افتاد، ولی بخشی از کمکرسانیها به عهده سلبریتیها بود و آنها در این زمینه نقش مدنی خود را ایفا کردند. سلبریتیها وجه مدنی دارند، ظرفیت محسوب میشوند و در عرصههای مختلف میتوانند اعتمادسازی کنند، ولی وجه مبتذل نیز میتوانند به همراه داشته باشند. مثلاً در انتخابات از ظرفیت سلبریتیها استفاده میکنیم، آنها مردم را به شرکت در انتخابات ترغیب میکنند و مشارکت را بالا میبرند، ولی چون فردی که رأی آورده مدنظر ما نبوده است و سلبریتیها باعث شدند که آن فرد خاص رأی بیاورد، از نظر ما وجه مبتذل موضوع است، ولی این دیدگاه غلط محسوب میشود و باید جنبه مثبت یعنی افزایش میزان مشارکت را ببینیم.
نقدی که به سلبریتیها وارد است، از جنبه سیاسی اتفاق نمیافتد و جنبه فرهنگی قضیه را باید نقد کنیم، یعنی سلبریتیها گاه زندگی لوکس فردگرایانهای را که پر از مصرف است، ترویج میکنند و این میتواند آسیبزا باشد و سطح سلیقه مردم را پایین آورده و عامهپسند کند، از این دیدگاه میتوانیم سلبریتیها را نقد کنیم.
ایکنا ــ آیا فکر نمیکنید که سلبریتیها باعث شدند شخصیتهای حامل اندیشه دچار انزوا شوند و الگوهای فکری و معنوی جامعه که شخصیت تأثیرگذار دارند، به حاشیه بروند؟
اساساً چون فرهنگ عامه مردم در دوره معاصر فرهنگ رسانه محور است، در نتیجه تولید کالاها، باورها و سلیقههای فرهنگی به میانجی رسانه وصل میشود، بنابراین هر کسی که رسانه در اختیار داشته باشد، میتواند خوراک فرهنگی بیشتری تولید و عرضه کند، طبیعی است که در وضع موجود سلبریتیها رسانه بیشتری در اختیار دارند و چون رسانه بیشتری در اختیار دارند و با فرهنگ عامهپسند در ارتباط هستند، در نتیجه مخاطبین بیشتری دارند؛ بنابراین این ذات فرهنگ سلبریتی است و نه تنها در ایران، بلکه در آمریکا، آسیا و دو کشور ترکیه و کره جنوبی که به شدت تحت تأثیر فرهنگ سلبریتی هستند، همین وضعیت برقرار است، یعنی نخبههای فرهنگی در حاشیه هستند.
بخش دیگر موضوع به عملکرد صداوسیما برمیگردد. صداوسیما یکی از عاملان اصلی ظهور سلبریتیها بوده است، مهمانانی که در مناسبتهای مختلف به تلویزیون دعوت میشوند، عموماً بازیگران و خوانندهها هستند، طبیعی است زمانی که اشخاص روشنفکر و فعال در عرصه مدنی را وارد میدان نمیکنیم، سلبریتیها جای آنان را میگیرند، یعنی برنامهسازان تلویزیون هم در ساخت برنامه به دنبال مخاطب هستند. در نتیجه سلبریتیها را دعوت میکنند. بنابراین بخشی که خودمان به آن دامن میزنیم، باعث میشود این موضوع تشدید شده و جامعه به واسطه صدا و سیما سلبریتی محور شود.
انتهای پیام