به گزارش ایکنا؛ یکی از مقالاتی که در صد و سومین شماره از فصلنامه علمی ـ پژوهشی کلام اسلامی منتشر شد، مقاله «بررسی دیدگاهها درباره چیستی علم دینی» به قلم حجت الاسلام علی ربانی گلپایگانی استاد حوزه علمیه است.
وی در ابتدای این نوشتار آورده است علم دینی، یکی از مسایل کلامی نوپدید است که در باب رابطه علم و دین مطرح شده است. چیستی، امکان، چرایی و چگونگی دستیابی به آن، مهمترین مباحث مطرح در این مساله است که دیدگاههای متفاوت و بعضاً متعارضی درباره آنها اظهار شده است. ماهیت و چیستی علم دینی از اهمیت ویژهای برخوردار است، چرا که بر سرنوشت مباحث دیگر مربوط به علم دینی تاثیر میگذارد. کسانی، تنها معنای معقول و مقبول علم دینی را، دینداری عالم دانستهاند، که بر اساس آن، وصف دینی برای علم مجاز خواهند بود. برخی دیگر، ملاک دینی بودن علم را دینی بودن متعلق و مکشوف علم قلمداد کردهاند که هر گاه عالم به این که مکشوف و متعلق علم، مراد خداوند یا قول و فعل الهی است ایمان داشته باشد، علم دینی خواهد بود.
نگارنده معتقد است استنباط نظریههای علمی از منابع دینی، دینی و الهی بودن انگیزه و اراده عالم، ارتباط و هماهنگی طبیعت شناسی با علم مابعدالطبیه، سازگاری نظریههای علمی با آموزههای و تعالیم دینی، یا مخالف نبودن آنها با آموزهها و تعالیم دینی، ملاکهای دیگری است که برای دینی بودن علم شمردهاند که بر فرضیههای علم، تعبیر و تفسیر دادهها و یافته علمی، یا جهت گیری عملی عالمان، یا بینش و نگرش عالم به موضوع مورد پژوهش و روش پژوهش علمی و سرانجام نتیجه تاثیر میگذارد.
وی در بخش دیگری از این تألیف که هدف از آن نقل و نقد دیدگاهها و تبیین دیدگاه مقبول است به نقد دیدگاه کشف اراده الهی پرداخته و مینویسد ملاک دینی بودن یک علم، این است که هدف عالم، کشف اراده الهی باشد وجه آن که علوم رایج در حوزههای علمیه را علوم دینی مینامند آن است که آنان در پی کشف اراده تشریعی خداوند میباشند، به عنوان مثال، فقیه و مفسر قرآن کریم به دنبال کشف اراده خداوند متعالاند. آنها ابتدا قصد دارند مقصود خداوند از الفاظ وحی را بفهمند تا از این طریق آنچه را خداوند از انسان خواسته، کشف کنند. همین ملاک در علوم دیگر نیز میتواند وجود داشته باشد؛ به این صورت که کشف رازهای طبیعت نیز به مثابه کشف اراده الهی در خلقت تلقی میگردد.
نویسنده معتقد است بنابراین، علم در صورتی دینی است که درباره اراده تشریعی یا اراده تکوینی خداوند به مطالعه بنشیند از آن جا که هستی همه حقایق وابسته به اراده تکوینی خداوند متعال است، هر علمی که با چنین نگاهی به موضوع خود بپردازد، در جرگه علوم دینی وارد شده است، ولی اگر غرض دانشمند، تنها شناخت واقعیت باشد، نه کشف اراده تکوینی خداوند، علم او غیر دینی خواهد بود.
وی در ادامه و در مقام نقد این دیدگاه آورده است بر این وجه دو اشکال وارد شده است، دین مربوط به اراده تشریعی خداوند است نه اراده تکوینی الهی اراده تشریعی خداوند مربوط به رفتارهای اختیاری و ارادی انسان است و ارتباطی با اراده تکوینی الهی ندارد. اراده تکوینی خداوند اقتضا کرده است که زمین بر گرد خورشید بگردد، نور و گرمای خورشید زمین را بهرهمند گرداند، باران بر اثر بخار شدن آب دریاها و سرد شدن آن در طبقات بالای جو به زمین ببارد و ... اینها همه مصداقهایی برای اراده تکوینی الهیاند و از قلمرو اراده تشریعی و دین خارجاند. بنابراین، نمیتوان از این مقدمه که علوم دینی در اصطلاح رایج کاشف از اراده الهیاند، نتیجه گرفت هر علمی که کاشف از هر نوع اراده الهی(حتی اراده تکوینی) باشد دینی است. چنین استدلالی مشتمل بر مغالطه اشتراک لفظی است.
نگارنده ضمن تبیین اشکال دوم مینویسد دخالت دادن نوع نگاه دانشمندان در علم، جعل اصطلاحی جدید برای علم، بر خلاف اصطلاح متعارف و مورد بحث در محافل مربوط است. بحث درباره علم دینی به معنایی از علم نظر دارد که نوع نگاه دانشمندان تاثیری در نتیجه تحقق آن نداشته باشد.
وی آورده است دو اشکال مزبور بر وجه یاد شده، برای به کارگیری وصف دینی برای علم، وارد نیست؛ زیرا مقصود از آن، تعریف دین یا علم و توسعه در معنای آن دو نیست، تا گفته شود ملاک و شاخص دین، اراده تشریعی خداوند است نه اراده تکوینی و انگیزه و هدف دانشمند در ماهیت و حقیقت علم دخالتی ندارد و آن را تغییر نمیدهد، بلکه مقصود بیان جهت و مناسبتی است که انتساب عرفی علم به دین را توجیه و تبیین کنند و در این باره لازم نیست که آن جهت و مناسبت در ماهیت و حقیقت دین یا علم تغییری پدید آورد، و از ذاتیات و مقومات آن دو باشد، بلکه هر گونه ارتباط و انتساب مورد قبول عرف، کافی است؛ هر چند مجازی و بالعرض باشد.
نگارنده معتقد است بر این اساس، در پاسخ اشکال اول میگوییم اعتقاد به خداوند و اراده تکوینی الهی در پیدایش و تدبیر جهان یکی از باورهای اساسی دین است. هر گاه دانشمند و پژوهشگر در پژوهش علمی خود به این اصل دینی توجه داشته باشد و هدف و انگیزه او از پژوهش علمیاش را تشکیل دهد، همین مطلب در دینی نامیدن پژوهش علمی او کافی است. حاصل آنکه، وجه مزبور در تعریف علم دینی فیالجمله درست است؛یعنی یک از مولفههای علم دینی مورد بحث را دارد، ولی مولفههای دیگر نیز لازم است که در تبیین نظریه مختار بیان خواهد شد.
وی در بخشهای دیگر مقاله به نقل و نقد دیدگاههای دیگری نیز پرداخته و در نهایت دیدگاه برگزیده را تبیین کرده و آورده است واژه علم در اصطلاح دو کاربرد دارد یکی صفت کمال وجودی برای انسان و غیر انسان که از آن به عنوان گزارهها و تصدیقات علمی تعبیر میشود، و دیگری مجموعه قضایا و تصدیقاتی که موضوع یا غایت خاصی آنها را به هم مرتبط میسازد، و از آن به «شاخه یا رشته علمی» (صناعت علمی) تعبیر میشود. در ماهیت و چیستی علم ـ به هر دو معنای آن ـ وصف دینی یا غیر دینی، ماخوذ و ملحوظ نیست؛ زیرا« الماهیة من حیث هی لیست الهی» بنابراین، وصف دینی یا غیر دینی برای علم، ذاتی علم نخواهد بود، بلکه وصفی است عرضی که یا به موضوع، غایت و روش و مبانی فلسفی علم مربوط است، یا به ویژگیهای فکری، روحی و رفتاری عالم باز میگردد.
نگارنده معتقد است مقصود از دین، در بحث علم دینی، دین الهی است که مصداق آن پس از بعثت پیامبر اکرم(ص) دین اسلام است. حقیقت دین الهی، بایدها و نبایدهایی است که به حوزههای معرفت، باور، اخلاق، گفتار و رفتار انسان مربوط است. سرچشمه این بایدها و نبایدها، اراده و رضایت یا کراهت و عدم رضایت خداوند است. اراده و کرامت الهی و بایدها و نبایدهای دینی از طریق عقل و وحی به بشر ابلاغ شده است. بر این اساس اراده و کراهت الهی، منبع و منشا وجودی دین، و عقل و وحی، منبع ابلاغی دین میباشند. وجود علم، از این حیث که از صفات کمال نفسانی انسان است، مورد مشیت و رضایت خداوند بود و دینی است. هر چه از سنخ کمال بالغیر است، به کمال بالذات (خداوند متعال) باز میگردد. بر این اساس، علم چه در انسان و چه در دیگر موجودات امانی، افاضه خداوند و تجلی علم الهی است و مطلوب و مرضی خداوند است، و لذا دینی است. بنابراین، علم اگر چه از حیث ماهیت، نه دینی است و نه غیر دینی، ولی حیث هویت، دینی است؛ زیرا متعلق اراده تکوینی و تشریعی خداوند است.
به باور نویسنده موضوع و متعلق علم، ممکن است دینی یا غیر دینی باشد؛ زیرا اگر چه موضوع و متعلق علم، هر چه باشد از گونهای از واقعیت برخوردار است، و واقعیتهای عالم، اعم از عالم طبیعت، ماوراء طبیعت، جامعه، تاریخ و ... مستند به اراده تکوینی خداوند است، ولی ممکن است دین بر اساس ملاحظاتی که درباره صلاح و فساد آدمی و سعادت و شقاوت بشر دارد، تحقیق علمی درباره برخی از موضوعات را برای همگان یا برای افراد یا گروههای ممنوع کند، که سحر و کهانت از این قبیلاند. برای شناخت هر چیزی، ابزار و روشی متناسب با آن لازم است. روشهای اصلی شناخت اشیا عبارتند از: روش عقلی، نقلی، حسی ـ تجربی و شهودی و وجدانی. روشهای مزبور، به دلیل این که خود از شئون عالم واقع میباشند که مقتضای مشیت حکیمانه الهیاند، بهره گیری از آنها، مطلوب و مرضی خداوند بوده و لذا دینی است. مضافاً بر این که در منابع وحیانی نیز مورد توصیه و تایید قرار گرفتهاند. در آیات و روایات بسیاری بهره گیری از تفکر عقلی و دیگر ابزارها و روشهای معرفت، توصیه و ترغیب شده و عدم بهرهگیری از آنها مورد نکوهش قرار گرفته است.
نگارنده در انتها و در مقام جمعبندی نیز آورده است در بحث مربوط به علم دینی در خصوص علوم تجربی و به تعبیر دیگر«دینی سازی علوم تجربی رایج در دنیای معاصر»، هدف، دینی کردن ماهیت، هویت غایت اولیه(کشف حقیقت) یا روش معرفتی این علوم نیست؛ زیرا علوم تجربی موجود، نسبت به وصف دینی، یا لابشرط شی میباشند(ماهیت علوم) یا بشرط شی(هویت، غایت اولیه، روش معرفتی) بلکه هدف، دینی کردن مبانی معرفت شناختی، جهان شناختی و انسان شناختی و غایات(اهداف) ثانویه عالمان علوم تجربی است. در این میان مبانی انسان شناختی و غایات(اهداف) ثانویه عالمان علوم تجربی است. در این میان مبانی انسان شناختی در خصوص علوم انسانی، از اهمیت ویژهای برخوردار است.
وی معتقد است از آنجا که دین اسلام، از طریق وحی و نبوت، درباره انسان و جهان، معارف و احکام(توصیفها، تبیینها و توصیههای) ویژهای را عرضه کرده است، و با توجه به این که وحی و نبوت متکی و مبتنی بر عقل یقینی(بدیهی یا برهانی) است، مقتضای خرد ورزی(پایبندی به احکام قطعی عقل) آن است که در پژوهشهای علمی، معارف و آموزههای اسلامی مورد توجه قرار گیرد و موافقت یا عدم مخالفت دادههای علمی با معارف و آموزههای اسلامی، احراز گردد. البته، در این باره(نسبت سنجی دادههای علمی با آموزههای دینی)،یقینی یا ظنی بودن نظریههای علمی و آموزههای دینی، و نیز اجماعی یا اختلافی بودن هر یک از آن دو، تاثیر گذار و تعیین کننده است.
انتهای پیام