به گزارش خبرگزاری بینالمللی قرآن(ایکنا) از قزوین، روز چهارم محرمالحرام سال 61 هجری قمری برای مردم کوفه روزی مهم بهشمار میآید، مردمی که خاندان آلالله را با نامههای خود به سرزمین کوفه دعوت کرده بودند، حال در خدعه و نیرنگی بزرگ آماده نبرد با آنها میشوند.
در این روز عبیداللهبن زیاد در مسجد کوفه سخنرانی و مردم را خطاب قرار داده و گفت: «ای مردم! خاندان ابوسفیان را آزمودید و آنها را چنان که میخواستید یافتید! و یزید را میشناسید که دارای رفتار و روشی نیکوست که به زیردستان احسان میکند و بخششهای او بجاست! و پدرش نیز چنین بود! اکنون یزید دستور داده تا بین شما پولی تقسیم نمایم و شما را به جنگ با دشمنش حسین بفرستم». سپس دستور داد در تمام شهر ندا کنند و مردم را برای جنگ آماده حرکت سازند».
شمار مشتاقان نیرنگباز برای مبارزه با حسینبن علی(ع) به قدری است که در روزهای آینده شمربن ذیالجوشن با چهار هزار جنگجو، یزیدبن رکاب با دوهزار جنگجو، حصینبن نمیر با چهار هزار جنگجو، مضایربن رهینه با سه هزار جنگجو و نصربن حرشه با دوهزار جنگجو برای جنگ با حسین(ع) اعلام آمادگی کرده و حرکت بهسوی کربلا را آغاز کردند.
اما در سوی دیگر این میدان نبرد، پیشنهادات به امام همچنان ادامه داد. قیسبن اشعث کندی که نامهای را در دعوت امام به کوفه نوشته بود، به آن حضرت پیشنهاد پذیرفتن بیعت با یزید را داد اما حسینبن علی(ع) در پاسخ به وی فرمود: «نه به خدا سوگند، دست ذلت در دست آنان نمیگذارم و مانند بردگان از صحنه جنگ با آنان فرار نمیکنم».
قیسبن اشعث کندی از جمله اشراف کوفه بود که از امام حسین(ع) برای آمدن به کوفه دعوت کرد اما با ابن سعد به کربلا آمد و از سران سپاه ابن سعد شد و در روز عاشورا فرماندهی قبیله کنده و ربیعه را برعهده گرفت و زمانیکه در صبح عاشورا حضرت نام ایشان را جزو دعوتکنندگان عنوان کرد قیس بن اشعث منکر شد.
وی بعد از شهادت امام حسین(ع) قطیفه حضرت را دزدید و به همرا تعدادی از سران سپاه، سرهای شهدا را به نزد ابن زیاد برد. اشعث با شروع شدن قیام مختار مخفی شد و از عبدالله بن کامل که از نزدیکان مختار بود امان خواست اما مختار بیاعتنا به این امان پس از یافتن محل اختفا قیسبن اشعث، دستور داد او را به قتل برسانند و سر از تنش جدا سازند و از عبداللهبن کامل به خاطر پناه دادن به قاتل پسردخت پیامبر(ص) گله کرد.
منابع:
1.الفتوح، ابن اعثم، ترجمه محمد بن احمد مستوفی، ص 841.
2.الکامل فی التاریخ، ابن اثیر، بیروت، نشر دار صادر، ج 4، ص 60.
3.وقعه الطف، لوط بن یحیی، ازدی، (ابی مخنف)، تحقیق محمدهادی یوسفی، قم، انتشارات جامعه مدرسین، 1367 ش. ص 204.