موفقیت سریالهایی چون «اغما» و «او یک فرشته بود» باعث شد تا برخی فیلمسازان تلاش کنند که با کپیکاری از آن آثار، اقبالی تازه از موفقیتهای گذشته داشته باشند. «رستگاری» یکی از این دست تولیدات است که در ساختار و معنا بسیار ضعیف عمل کرده است.
خبرنگار ایکنا درباره این مجموعه و نیز «هفتسر اژدها» با حسین سلطان محمدی گفتوگو کرده است که در ادامه با آن همراه میشویم.
ایکنا – امسال نیز مانند سالهای گذشته در ایام ماه مبارک چند مجموعه مناسبتی روی آنتن رفت. میخواهیم ارزیابی اجمالی از این تولیدات داشته باشیم. بحث خود را با «رستگاری» ساخته مسعود دهنمکی آغاز میکنیم. این سریال را به لحاظ کیفی چگونه اثری دیدید؟
این سریال الگوبرداری از «پنج کیلومتر تا بهشت» است و پیش از نمایش آن تبلیغات وسیعی، مبنی بر اینکه «رستگاری» اتفاقی نو در حوزه جلوههای ویژه بصری است، صورت گرفت، اما در عمل نشانی از اتفاقات آنچنانی ندارد. برخلاف کارهای مشابه این حوزه که در سالهای قبل روی آنتن رفت «رستگاری» نتوانست آنگونه که باید مورد توجه عموم مردم قرار گیرد.
یکی از اصلیترین اشکالات این سریال شخصیتپردازی نامناسب است، چون اکثر نقشها تیپ هستند و عمق ندارند. آنچه تیپها ارائه میدهند بارها در کارهای مشابه دیگر تکرار شده و هیچگونه جذابیتی برای تماشاگر ندارد.
ایکنا - «هفتسر اژدها» ساخته ابوالقاسم طالبی در جذب مخاطب از «رستگاری» هم ناموفقتر بود. در این باره توضیح دهید
این کار به لحاظ ساختار و معنا ضعیف عمل کرد. این نقصان آشکار به حدی جدی بود که مدافعان چنین آثاری نیز اعتراض کردند. کارگردان در این مجموعه تلاش کرد با قصهای پلیسی به کار جذابیت دهد، اما کشدار بودن موضوعات و روند نامناسب قصه برای تماشاگر سبب جذب آن نشد.
این اثر در انتخاب نقشها هم موفق نبود، زیرا هنرمندانی که برای بازی در شخصیتهای مختلف قصه برگزیده شدهاند مناسب نیستند. برای نمونه نقش قطبالدین صادقی اشاره میکنم برای او مطلوب نیست و به دلم ننشست.
به لحاظ قصه هم سریال نتوانست آنگونه که باید گویای اتفاقاتی باشد که در آن مطرح میشود. البته پیشتر در سریال «گاندو» تا حدودی به مفاسد اقتصادی به شکلی درست پرداخته شد، اما در این سریال چیزی را ندیدم. نکته دیگری که در «هفت سر اژدها» وجود دارد تعدد شخصیتهاست و با این هدف انجام شد که موضوعات حاشیهای مورد توجه قرار گیرد، اما این پراکندهگویی آسیب جدی به اثر وارد کرد. این ایراد در سریال «رستگاری» هم دیده میشود.
در میان کارهایی که در ایام نوروز و رمضان روی آنتن رفت «مهمونی» ایرج طهماسب را کاری مطلوب دیدم که علاوه بر کودکان، بزرگسالان را هم مد نظر داشت. نکات آموزشی این مجموعه به صورت علمی و تاثیرگذار به بیننده منتقل میشد. این امر نشان میدهد که یک تیم تحقیقاتی قوی وجود داشت. برای مثال با عروسکهای قدیمی سبک زندگی قدیمی و با عروسکهای جدید زندگی امروزی تبلیغ میشود. حتی به فرهنگها و آیینها توجه شد. این خواسته نیز لحنی شعارگونه نداشته و توانسته روی مخاطبش تاثیرگذار باشد. برای نمونه بارها تذکراتی درباره دروغ توسط عروسکها بازگو شد. همچنین در «مهمونی» بر رابطه و نحوه گفتار با والدین تأکید میشود و باید در دیگر کارهای تلویزیونی از آن الگوبرداری شود.
ایکنا – «زیرخاکی» سریال طنز ماه رمضان امسال بود که توانست مخاطب زیادی را جذب خود کند. نظرتان چیست؟
شاید این کار توانسته باشد در جذب مخاطب موفق باشد، اما اسیر تکرارهایی شد که اگر بخواهد در فصلهای بعد تکرار شود «زیرخاکی» با آسیب جدی مواجه خواهد شد. برخلاف این کار، «نون خ» توانست اتفاق خوبی را رقم بزند. تا به امروز پژمان جمشیدی یک شکل از بازی را را ادامه داده است! آیا ممکن است یک شخصیت در طول سالها زیست هیچ تغییری نکند؟ این رویکرد نوعی موجسواری روی موفقیتهای گذشته است و اگر ادامه پیدا کند به انتها خواهد رسید.
حجم بالای تولیدات رسانه ملی در ایام نوروز و رمضان به اندازهای زیاد بود که باعث شد برخی کاستیها آنچنان دیده نشود. این کمیتگرایی اتفاق بدی محسوب میشودکه هدف آن فقط پر کردن آنتن است و روی کیفیت تولیدات تأثیر منفی میگذارد.
گفتوگو از داوود کنشلو
انتهای پیام