به گزارش ایکنا از اصفهان، آیتاللهالعظمی مظاهری در جلسه چهارم درس اخلاق خود با محوریت «انسان در قرآن»، به موضوع کرامت انسان میپردازد و پس از شرح و تفسیر آیه کرامت، بر این نکته تأکید میکند که اگر انسان قدر خود را بداند و بفهمد چه جایگاهی در عالم دارد، اسیر دنیا و مادیات نمیشود و صفات رذیله او را احاطه نخواهد کرد.
بِسْمِ اَللّٰهِ اَلرَّحْمٰنِ اَلرَّحِیمِ
«رَبِّ اشْرَحْ لِی صَدْرِی وَ یسِّرْ لِی أَمْرِی وَاحْلُلْ عُقْدَةً مِنْ لِسانِی یفْقَهُوا قَوْلِی»
بحث جلسات اخلاق ما درباره «انسان در قرآن» بود. انسان كیست؟ انسان چیست؟ برای چه به این دنیا آمده است؟ منتهای سیر كجاست؟ و بالاخره فضیلت انسان چیست؟
در جلسات قبل درس اخلاق، از قرآن کریم استفاده شد که انسان خلیفه خداست. استفاده شد که انسان میتواند مظهر همه صفات حق و مظهر همه اسمای الهی باشد. انسان میتواند معلم ملائكه شود و بالاخره انسان مسجود ملائكه است. اگر انسان خلیفه خدا شد، همه ملائكه در مقابل او متواضع هستند. باید متواضع باشند، وگرنه رانده درگاه خدا میشوند. نظیر شیطان كه رانده درگاه خدا شد. بالاخره فهمیدیم که انسان روحالله است. معنایش را نمیفهمیم، اما میدانیم قرآن شریف میفرماید: «فَإِذا سَوَّيْتُهُ وَ نَفَخْتُ فيهِ مِنْ رُوحي فَقَعُوا لَهُ ساجِدينَ؛ پس وقتى او را درست كردم و از روح خود در او دميدم، پيش او به سجده درافتيد.» (حجر، 29)
وقتی روحم را در او دمیدم، همه به او سجده كنید، به روحم یعنی روحالله. میفهمیم و میدانیم تشریفاتی بالاتر از این فرض نمیشود. تشریفات عالم ناسوت باشد، عالم ملكوت باشد، عرش الهی باشد، با آن همه عظمتش، اما این اضافه از آن مهمتر است. بحث جلسات گذشته تا اینجا تمام شد.
بیشتر بخوانید:
بحث این جلسه راجع به «کرامت انسان» است. این موضوع هم نظیر همان بحث است، اما شاید مهمتر و بالاخره در ردیف همان است. آیهای در قرآن است به نام آیه كرامت که در سوره اسراء است. آیه كرامت بسیار برای انسان فضیلت دارد، یک دنیا فضیلت برای انسان تعیین میكند. میفرماید: «وَ لَقَدْ كَرَّمْنا بَني آدَمَ وَ حَمَلْناهُمْ فِي الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ وَ رَزَقْناهُمْ مِنَ الطَّيِّباتِ وَ فَضَّلْناهُمْ عَلى كَثيرٍ مِمَّنْ خَلَقْنا تَفْضيلاً؛ و به راستى ما فرزندان آدم را گرامى داشتيم و آنان را در خشكى و دريا بر مركبها برنشانديم و از چيزهاى پاكيزه به ايشان روزى داديم و آنها را بر بسيارى از آفريدههاى خود برترى آشكار داديم.» (إسراء، 70)
قبل از آنكه آیه را معنا كنم، مثالی بزنم برای اینكه بتوانم آیه را در فكر همه شما عزیزان جا بیندازم. اگر شما علاقه خاصی به كسی داشته باشید، اگر احترام خاصی برای شخصی قائل باشید، بهترین كارها آن است که او را به خانهتان دعوت كنید. اگر دعوت شما را پذیرفت، برای اینكه احترام خاص دیگری برای او قائل باشید، با ماشین شخصی دنبال او میروید و او را به خانه میآورید. وقتی خیلی عزیز شما باشد، خانواده شما احترام خاصی برای او دارند. بهترین غذا را برای او تهیه میكنند، حتی از او میپرسند چه میخورید؟ چه برای شما خوب است؟ شما رژیم دارید یا ندارید؟ و بالاخره بهترین غذاها را برای او فراهم میكنند. خانم مواظب است كه این غذا بهترین غذاها باشد، از نظر كیفیت و كمیت و بالاخره در مرتبه چهارم، صاحبخانه به بچههایش سفارش میكند که به آن میهمان احترام بگذارند و از اول كه وارد خانه میشود، تا وقتی كه از خانه بیرون میرود، نوعی فضیلت و برتری برای او قائل میشوند. این ارادت شما به یک میهمان عزیز است. ارادت خدا به بندههایش، كرامت خدا به این انسان، همینطور است. میفرماید: «وَ لَقَدْ كَرَّمْنا بَني آدَمَ»؛ ما این انسان را گرامی میداریم و احترام به او گذاشتیم.
«وَ حَمَلْناهُمْ فِي الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ»؛ برای او هم روی زمین و هم در دریاها مركب قرار دادیم. حیوانها را رام كردیم تا از حیوانها استفاده كند. كشتی را رام كردیم تا از كشتی استفاده كند و بالاخره مركب برّی و بحری برای او قرار دادیم: «وَ حَمَلْناهُمْ فِي الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ وَ رَزَقْناهُمْ مِنَ الطَّيِّباتِ»؛ ما مهمترین روزیها را برایش در كره زمین تعیین كردیم؛ از نظر خوردنی، حبوبات و میوهها. از نظر پوشش، بهترین لباسها و بالاخره چیزهای طیب برای او از نوشیدن، خوردن و پوشیدن خلق كردیم.
«وَ فَضَّلْناهُمْ عَلى كَثيرٍ مِمَّنْ خَلَقْنا تَفْضيلاً»؛ در حالی كه ما بسیار مخلوق داریم و مخلوقات ما از عالم ناسوت و از عالم مجرد شمارش نمیشود، اما انسان از همه بالاتر است. بعضی از مفسران در این «مِمَّنْ خَلَقْنا»، «مِنْ» را مِن تبعیض گرفتهاند و در آن ماندهاند، برای اینكه معنایش اینطور میشود: این انسان بر بسیاری از مخلوقات فضیلت دارد و این اشتباه است. به قول ما طلبهها، به قول ادبیات، «مِنْ»، مِن بیانیه است و برای تأكید آورده شده است و معنایش این است كه ما مخلوق زیاد داریم، اگر بخواهید مخلوق ما را شمارش كنید، ممكن نیست. ما مخلوق ناسوتی داریم، ما خیلی مخلوق مجرد و ملكوتی داریم، نظیر ملائكه. ملائكه ما مراتب دارند. آسمان اول، دوم تا هفتم. عرش، لوح، قلم، در حالی كه مخلوق زیاد داریم، این انسان أفضل از همه مخلوقات ماست. أفضل از ملائكه و عالم مجردات، أفضل از ناسوت و مادیات و بالاخره هر مخلوق كه ما داریم، این انسان را بر آنها فضیلت و برتری دادیم: «وَ فَضَّلْناهُمْ عَلى كَثيرٍ مِمَّنْ خَلَقْنا تَفْضيلاً».
از نظر فصاحت و بلاغت، بالاتر از این برای فضیلت انسان نمیشود تصور کرد. یعنی انسان برتر از همه موجودات است. یعنی ای انسان اگر در راه بیفتی و به مقصود و مطلوب برسی، جبرئیل نسبت به تو متواضع است؛ برتر از جبرئیلی، برتر از جمله عرشی، برتر از همه عالم مجردات و برتر از عرش خدا است. اساساً حرمت مؤمن، طبق روایات، از حرمت کعبه و از حرمت ملک مقرب بالاتر است: «المُؤمِن أعظَمُ حُرمَةً مِنَ الكَعبَه» (الخصال، ج 1، ص 27). «وَ إِنَّ الْمُؤْمِنَ أَعْظَمُ حُرْمَةً عِنْدَ اللَّهِ وَ أَكْرَمُ عَلَيْهِ مِنْ مَلَكٍ مُقَرَّبٍ» (مشکاةالانوار، ص 78)
آیا شما از كعبه معظمه، محترمتر و با فضیلتتر چیزی سراغ دارید؟ بله، مرقد امام حسین(ع). چرا؟ برای اینكه مؤمن در آن قبر، مدفون است. امیرالمؤمنین(ع) میفرماید: «مؤمن از كعبه بالاتر است.» «أعظَمُ حُرمَةً»، احترام یک مؤمن از كعبه معظمه بالاتر است. احترام انسان از جبرئیل بالاتر است، فضیلتش از جمله عرش بالاتر است. نظیر آیه و روایتی كه خواندم، در روایات زیاد دیده میشود. مثلاً، توهین به یک مؤمن به اندازهای بزرگ است که امام صادق(ع) از قول خداوند تعالی میفرماید: «مَنْ أَهَانَ لِي وَلِيّاً فَقَدْ بَارَزَنِي بِالْمُحَارَبَةِ» (الکافی، ج 2، ص 352)؛ یعنی توهین به یک مؤمن بهمنزله جنگ با خداست. اگر آقایی به خانمش توهین كند و دل خانمش بسوزد، یا خانمی به شوهرش پرخاشگری كند، به شوهرش بیاحترامی كند و دل شوهر بسوزد، گناهش مثل این است كه جنگ با خدا كرده باشد و نظیر این روایات هم در روایات ما فراوان دیده میشود.
احترام به یک مؤمن و دل یک مؤمن را به دست آوردن، به اندازهای ثواب دارد كه انسان مبهوت است. راستی به خاطر یک كار جزئی، این قدر ثواب؟ آری چرا اینقدر ثواب؟ برای اینكه مؤمن پیش خدا محترم است. امام صادق(ع) به ابان بن تغلب فرمود: «قَضَاءُ حَاجَةِ الْمُؤْمِنِ أَفْضَلُ مِنْ طَوَافٍ وَ طَوَافٍ حَتَّى عَدَّ عَشَرَةً» (الکافی، ج 2، ص 194)؛ یعنی روا ساختن حاجت مؤمن بهتر است از طوافى و تا ده طواف شمردند. در بعضی از روایات، گرهگشایی از مردم افضل از هزار حج مقبول شمرده شده است: «أَفْضَلُ مِنْ أَلْفِ حِجَّةٍ مُتَقَبَّلَةٍ بِمَنَاسِكِهَا» (الأمالی (للصدوق)، ص 237).
مؤمن نزد خدا احترام دارد، مؤمن نزد خدا عزیز است، وقتی نزد خدا عزیز شد، چنانچه شما حتی به اندازه یک گل به مؤمن هدیه بدهید تا خوشحال شود، پروردگار عالم پاداش زیادی به شما عنایت میكند. به اندازه لطف خدا پاداش میگیرید. پس اگر بگویید شاد ساختن دل مؤمن، افضل از هزار حج مقبول است، باز هم كم است، چون لطف خدا بیش از اینهاست.
در روایتی آمده است که شخصی نزد امام حسن(ع) رفت و برای حل مشکلش به دست ایشان، درخواست کمک کرد. امام دنبال وی راه افتاد تا برای او گرهگشایی کند. در راه، امام حسین(ع) را در مسجد در حال نماز دید. امام دوم فرمود: چرا به برادرم مراجعه نكردی تا گره كار تو را باز كند؟ گفت: ایشان معتكف بود. امام حسن(ع) فرمود: رفع مشکل تو براى او از اعتكاف يک ماه بهتر بود.» (الكافی، ج 2، ص 198). یعنی اگر كسی بتواند گرهای از كار مسلمان بگشاید، اگر كسی بتواند دل دیگران را به دست آورد، ثوابش از یک ماه اعتكاف بالاتر است. باز هم این از باب مثال است، برای اینكه تاج كرامت روی سر انسان است.
خداوند تعالی انسان را گرامی داشته و به وی عزت بخشیده است، اما متأسفانه دنیای روز ارزشی برای نوع انسان قائل نیست. در بعضی از کشورها مثل برده از آدمیان کار میکشند و بهره میگیرند، بدون آنکه حرمت آنها را حفظ کنند. بدتر از این، آن است که جان آدمیان در جهان کنونی ارزشی ندارد، نشانه آن این است که ناگهان با یک بمب، هزاران نفر را به خاک و خون میکشند و گویا هیچ اتفاقی نیفتاده است.
ارزش و منزلت جان انسان در تعالیم دینی به اندازهای است که قرآن کریم میفرماید: «مَن قَتَلَ نَفساً بِغَيرِ نَفسٍ أو فَسَادٍ فَكَأنَّمَا قَتَلَ النَّاسَ جَمِيعاً» (مائده، 32)؛ هر کس یک نفر را بیجا بکشد، مثل آن است که تمام آدمیان را کشته باشد. از نظر پیامبر اکرم(ص)، کسی که بیدلیل اقدام به کشتن یا کتک زدن کسی کند، از رحمت خداوند به دور است: «لَعَنَ اللَّهُ مَنْ قَتَلَ غَيْرَ قَاتِلِهِ أَوْ ضَرَبَ غَيْرَ ضَارِبِهِ»؛ (همان، ج 29، ص21). در بعضی از منابع تاریخی نقل شده است: در جنگ جمل، بعد از پیروزی سپاه امیرالمؤمنین(ع) منادی از طرف ایشان فریاد زد: کسی در حال فرار کشته نشود و افراد مجروح به قتل نرسند. (سنن الکبری(البیهقى)، ج 8، ص181) در بیان کرامت و منزلت انسان، همین بس که در تعالیم قرآن و عترت، افراد مجرم، گناهکاران و اسیران نیز حقوقی دارند که باید مراعات شود و هر گونه آزار و شکنجه روحی یا جسمی حتی برای زندانیان، ممنوع است. (ر.ک: حقالناس، ص 88 تا 98)
اگر بحث انسان در قرآن به راستی در عمق جان ما مخصوصاً جوانهای ما جای بگیرد و بتوانیم مقام و منزلت انسان را درک کنیم، خود نیرویی كنترلكننده است. کسی که بفهمد در این جهان چقدر ارزش دارد، شهوتران نمیشود؛ آنکه ارزش سایر انسانها را بداند، آدمكش نمیشود؛ انسانی كه برای همنوعان خود احترام قائل است، ظالم نمیشود، بلکه خدمتگذار خلق خدا خواهد شد.
فراموش نمیكنم سالها پیش، استاد دانشگاهی در اروپا، نرخ مواد شیمیایی موجود در بدن انسان نظیر قند و آهن را محاسبه و برای نوع بشر قیمت تعیین کرده بود. مثلاً، گفته بود هر انسان به فلان قیمت میارزد، اما نمیدانست که قرنها قبل از او، امیرالمؤمنین(ع) بر اساس معیار دیگری، قیمت انسان را تعیین کرده است. ایشان میفرماید: «قِيمَةُ كُلِ امْرِئٍ مَا يُحْسِنُهُ» (نهجالبلاغه، حکمت81)؛ ارزش و قیمت هر کس، به اندازه آن چیزی است که تحسین میکند، به اندازه احسان و نیکوکاریاش و به میزان دانایی، علم و فضائل اوست.
در روایت دیگری از امیرالمؤمنین(ع) میخوانیم: «مَن كانَت هِمَّتُهُ ما يَدخُلُ بَطنَهُ، كانَت قِيمَتُهُ ما يَخرُجُ مِنهُ» (غررالحکم و دررالکلم، ص 641)؛ اگر همّ انسان شكمش باشد، اگر غم او شهوتش باشد و بالاخره اگر همّ و غمّ او دنیا باشد، قیمت او همان است كه از شكم او خارج میشود. این در حالی است که اگر انسان قدر خود را بداند و بفهمد چه جایگاهی در عالم دارد، اسیر دنیا و مادیات نمیشود و صفات رذیله او را احاطه نخواهد کرد. به قول حافظ: «تو را ز کنگره عرش میزنند صفیر/ ندانمت که در این دامگه چه افتادست».
علم و تمدن باید به انسان خودشناسی یاد بدهد تا خود را بشناسد و از منزلتش آگاه شود، اما وقتی خود را نمیشناسد، نتیجهاش دچار شدن به شهوت و رذایلی نظیر آن است و انسانیت خود را از دست میدهد. جوانی که به مواد مخدر اعتیاد پیدا میکند، مردی که غیرت خود یا زنی که عفت خود را از دست میدهد، خود را نشناخته و به مقام خویش پی نبرده است.
انتهای پیام