به گزارش ایکنا از قم، متن یادداشت حجتالاسلام محمد عابدی، عضو هیئت علمی گروه قرآنپژوهی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی به شرح زیر است:
ایمان به خدا پدیدهای قلبی است ولی آثارش هرگز در قلب محصور نمیماند و لازمه پذیرش ایمان به خدا این است که مؤمن نسبت به دستورها و تشریعات خداوند تعهد بدهد؛ همان خدایی که به او ایمان آورده و او را باور کرده است. دستورهای خداوند هم در قالب دین در کتاب الهی عرضه میشود که گروهی با عنوان تبیینکننده آن را برای مردم تبیین و تشریح میکنند.
آثار ایمان در قلب محدود نمیشود، و مؤمنان هم جانشان روشن به گوهر ایمان و هم رفتارهایشان برخاسته از باورهای نورانی قلبشان است. انسان مؤمن، هویت ایمانی دارد و همین هویت باعث میشود نسبت به دین خدا (که به او ایمان دارد)، حس مسئولیت داشته باشد زیرا باورها هستند که رفتارها را سامان میدهند. قلب مؤمن هرگز رضایت نمیدهد که خواست الهی در زمین معطل بماند و مطالبات خداوند که در قالب امر و نهی او صادر میشود، ذلیل شود و متروک بماند یا بر خلاف آنها عمل شود. با این نگاه، مؤمن حتماً حافظ دین خدا خواهد شد و اجازه نخواهد داد معروفهای الهی کنار گذاشته شوند و نسبت به دستورهای الهی، نافرمانی و عصیان صورت بگیرد. این لازمه ایمان را در روایتی از امام حسین(ع) به وضوح میتوان یافت: «لا یَنْبَغی لِنَفْسٍ مُؤمِنَهٍ تَری مَن یُعْصِیَ اللّهَ فَلا تُنْکِرُ عَلَیْهِ». (کنزالعمال، ج ۳، ص ۸۵، ح ۵۶۱۴)، «شایسته نیست شخص مؤمنی ببیند کسی نافرمانی خدا میکند و بر او انکار ننماید».
امام در حدیثی دیگر نیز فرموده است «برای چشم باایمانی حلال نیست که ببیند نافرمانی خدا میشود و او بهسوی دیگر نگاه کند، مگراینکه آن گناه را دگرگون سازد» (امالی طوسی، ج ۱، ص ۵۴) همان طور که در هر دو حدیث دیده میشود، موضوع «ایمان» و «مؤمن» برجسته است. آنچه به مؤمن احساس مسئولیت میدهد، چیست؟ ایمان او. این ایمان قلبی اوست که خود را به عرصه اجتماعی میرساند تا نگذارد روند زندگی و حیات بشر بر خلاف خواست خدا (همان که به او ایمان داریم و مؤمن به او هستیم) باشد. ایمان حس مسئولیت میآورد و این حس خود را در جامعه بروز میدهد و منشأ دخالتهای مؤمنان در اموری میشود که خداوند در مورد آنها امر و نهی دارد.
با همین نگاه است که شهید مطهری مینویسد: مسئلهای که در ملتهای دیگر امروز دنیا بهصورت یک قانون دینی وجود ندارد این است که اسلام نه تنها فرد را برای خود در مقابل خداوند از نظر شخص خود مسئول و متعهد میداند، بلکه فرد را از نظر اجتماع هم مسئول و متعهد میداند امر به معروف و نهی از منکر همین است که ای انسان تو تنها از نظر شخصی و فردی در برابر ذات پروردگار مسئول و متعهد نیستی، تو در مقابل اجتماع خود هم مسئولیت و تعهد داری. (حماسه حسینی، ج ۲، ص ۵۳ و ۵۴).
بر خلاف آنچه گفتیم در عرصه رسانه و فضای اندیشگی و علمی آغشته به مبانی غربی، برخی معتقدند که حوزه دخالت ایمان فقط امور فردی و داخلی است و نباید به آن اجازه داد در عرصه اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و روابط قدرت دخالت کندف اما واقعیت چیست؟. واقعیت این است که مراجعه به قرآن (متن دین و سخنان خدایی که به آن ایمان آوردهایم) نشان میدهد خداوند در همه امور اجتماعی بشر از روابط دوستانه گرفته تا روابط مردم و حاکمان و … دستور دارد و به بیان دیگر دین خدا که مشتمل بر دستورهای او نیز هست دین خدا جامع است و همه عرصههای حیات بشر را در بر گرفته است. از همین جهت لازمه مومن بودن، دخالت کردن در امور اجتماعی مومنان هم خواهد بود و این دخالت عین التزام به دین و عمل به تعهدی است که مومن با ایمانش، با خدا میبندد.
فرد مؤمن، با پذیرش و باور خدا و تعهد به خواست او، پیوندی بین خود و خدایش برقرار کرده است؛ که لازمه آن ایجاد نوعی خاص از پیوند و وابستگی بین خود و اعضای جامعه دینی است که در فرهنگ قرآن از آن به عنوان ولایت مومنان نسبت به هم یاد میشود، در آیه ۷۱ توبه تصریح میشود که «وَالمُؤمِنونَ وَالمُؤمِناتُ بَعضُهُم أَولِیاءُ بَعضٍ ۚ یَأمُرونَ بِالمَعروفِ وَیَنهَونَ عَنِ المُنکَرِ ….»، «مردان و زنان باایمان، ولیّ (و یار و یاور) یکدیگرند؛ امر به معروف، و نهی از منکر میکنند».
برداشت رهبر انقلاب از این آیه نیز «مسئولیت حفظ مجموعه نظام اجتماعی مسلمانان توسط مومنان است: « یعنی مؤمنین و مؤمنات در حفظ مجموعهی نظام اجتماعی و امر به معروف و نهی از منکر همه سهیم و شریکند؛ …مسئولیت ادارهی جامعهی اسلامی و پیشرفت جامعه اسلامی بر دوش همه است» (۱۳۸۶/۰۴/۱۳؛ بیانات در دیدار بانوان نخبه در آستانه سالروز میلاد حضرت زهرا سلاماللهعلیها).
مومن هم خود لباس ارزشی (معروفها و دستورهای الهی) به تن میکند، هم برای بقای دین خدا، موظّف به پاسداری از ارزشهای دینی و فضای دینی جامعه مؤمنان میشود. وجود منکر و ضدارزش در جامعه را در تعارض کامل با دیندار بودن خود میبیند و به هر مقدار منکر فزونی یابد، احساس میکند مجراهای تنفس سالم برای مؤمنان تنگتر خواهد شده است. پس مؤمن موظّف است در برابر بروز منکر نه تنها سکوت نکند؛ بلکه برای محو آن تلاش نیز بنماید و این مخالف دیدگاهی است که امر به معروف و نهی از منکر را به دلیل تزاحم با حقوق دیگران مردود میداند. امام معتقد است اولویت با خواست خداست که در قالب معروفها و ارزشها خود را نشان میدهند؛ نه اشخاص؛ لذا هر گاه ارزشها آسیب ببینند، مؤمنان باید به دفاع از حریم آن بپردازند و این البته میتواند برای شخص مرتکب منکر، محدودیت به دنبال خواهد داشت ولی هرگز این ادعا منطقی نخواهد بود که به خاطر محدود شدن فرد چه حقیقی باشد و چه حقوقی، امر به معروف و نهی از منکر تعطیل شود.
اما مهمتر از آنچه گفتیم پاسخ به این پرسش است که آیا عنوان مؤمن تنها در فرد حقیقی خلاصه میشود یا این عنوان به افراد حقوقی نیز میتواند سرایت کند؟ مثلاً بگوییم سازمان ایمانی؛ کارخانه ایمانی؛ دولت ایمانی و مکتبی و دینی و…؛ در صورتی که بپذیریم چنین اطلاقی درست خواهد بود که مجال اثبات آن نیست، تمام لوازم اجتماعی مومن بودن بر این افراد حقوقی نیز بار خواهد شد. در این فرض آیا میتوان مجلس و دولتی را مومن دانست که ارزشهای الهی گاه در مقابل چشمان او پایمال میشود و او به سکوت از کنارش میگذرد. بی عدالتی؛ بی عفتی؛ اختلاس، زد و بندهای اداری، حاکمیت روابط بر ضوابط، ویژه خواری؛ نادیده گرفتن تعارض منافع در انتصابها، بدعهدی و بدقولیهای دوران انتخابات؛ بدبین سازی مردم به اصل نظام اسلامی و… گوشهای از فهرستی است که گاه بر آنها چشم بسته شده است. به راستی با این نگاه به مسئله ایمان، آموزه امام حسین(ع) برای مجلس و دولت و…آیا شایسته بازخوانی مجدد نیست؟ چه کسی مسئول این بازخوانی است؟.
انتهای پیام