دیگر افسوس نباید خورد از اینکه چرا گیت فروش آنلاین بلیطهای جشنواره «تئاتر فجر» به موقع باز نشد تا بتوان بلیط نمایشهای مطرح جشنواره را خریداری کرد هر چند آن زمان که ناامید از خرید بلیط شدیم به ناچار در جستجوی هزار توی جدول اجرایی جشنواره به دنبال آن بودیم که به هر شکلی شده از ظرفیتی که برای اصحاب رسانه به منظور تهیه بلیط تعبیه شده است، استفاده کنیم و لذا به قول معروف هرچه به دست میآمد را خرید کردیم.
شب گذشته در بررسی بلیط نمایشهایی که در چنته موجود بود عنوان نمایشی به نام «دشمن خدا» به چشم خورد به نویسندگی و کارگردانی عمادالدین رجبلو از گرگان که براساس تقسیمبندی جشنواره در زمره «تئاتر معیار» جشنواره در پلاتوی اجرای مجموعه تئاتر شهر به روی صحنه میرفت.
حضور در این سالن نمایشی برای تماشای این نمایش با بیرغبتی همراه بود با این توجیه که چرا باید وقت برای تماشای چنین کاری آن هم در قالب تئاتر شهرستان گذاشت در عین حالیکه کارهای شاخص نمایشی ایرانی و بینالمللی همزمان در بسیاری از سالنهای نمایشی در حال اجرا هستند و تو از شانس دیدن آنها به عنوان نمایشهای مطرح بزرگترین رویداد تئاتری کشور محروم هستی.
اما به محض حضور در سالن نمایش و مواجهه با واقعه صحنه، همه آن پیشزمینههای ذهنی در این مورد که ممکن است با کاری حتی نهچندان متوسط روبرو شوی از میان رفت و روند نمایش آنچنان تو را درگیر خود ساخت که جز زبان به تحسین، کار دیگری از عهده خارج بود.
«دشمن خدا» نمایشی در مذمت دروغ است با دستمایه قرار دادن یک عبارت ساده که از بچگی همگی ما آن را بارها و بارها از زبان پدر و مادر خود شنیدهایم که «دروغگو دشمن خداست»؛ واو به واو نمایش «دشمن خدا» دینی است اما نه آنکه خواسته باشد با نگاهی شعاری و کلیشهای به مخاطب چنین القا کند که باید از ارتکاب به دروغ به عنوان یک رذیله انسانی و اقدام مذموم برحذر بود بلکه برپایه روند ساده روایت نمایشی که مخاطب را در خوف و رجاء قرار میدهد به شکلی که اغلب از اعمال و رفتار اشخاص نمایش خنده بر لبها و در برخی اوقات نیز تحت تأثیر حس خوب بازیگران اشک بر چشمان جاری میشود، یک رویداد سرراست و بیغل و غش نمایشی در تو این حس و حال و مفاهمه را تهنشین میسازد.
ساختار نمایش اپیروزدیک است، در اپیزود نخست دو دختر دانشآموز که بر سر مسئلهای ابتدایی با یکدیگر مشاجره کردهاند در پیشگاه ناظم مدرسه که ما تنها صدای او را میشنویم به دفاع از خود میپردازند اما مورد اتهام، پاره شدن کاغذ دفتر انشای یکی از آنها(ملیکا) توسط دوست دیگرش (سحر) و برگزاری جلسهای محاکمهگونه با حضور هر دوی آنها در پیشگاه ناظم؛ صحنهای پراحساس ناشی از بازی فوقالعاده تأثیرگذار دو دختر بازیگر که بیمقدمه تو را یاد فیلم سینمایی «مشق شب» مرحوم عباس کیارستمی میاندازد.
استدلالهای این دو دختر در رفع اتهام از خود آنچنان است که مخاطب لحظه به لحظه به اشتباه میافتد که بالاخره حق با کیست و سرآخر که متوجه میشویم هر دوی آنها دروغ میگویند و کاغذ انشاء برای دوست همکلاسی آنها (شقایق) بوده که آن دو از غیبت دوستشان سوءاستفاده کرده و چون انشایی ننوشتهاند به سراغ کیف نازنین رفته تا بلکه بتوانند انشای او را به منزله دستنویس خود در کلاس انشاء قرائت کنند.
اما اپیزود دوم روایت نمایشی مشاجره دو سرباز در صبحگاه پادگان به منظور مهیا شدن برای اقامه نماز صبح که این میان کتف سرباز صفایی توسط سربازی دیگر به نام کاوش که ارشد خوابگاه است میشکند و حال آن دو در پیشگاه فرمانده که باز تنها صدای او را میشنویم در حال دفاع از خود هستند و البته پیش از محاکمه آن دو، سربازی به نام درویش که به ظاهر شاهد این مشاجره بوده است به روایت ماوقع براساس مشاهدات خود در پیشگاه فرمانده میپردازد(فضای حاکم بر نمایش تو را یاد نمایش«مصاحبه» محمد رحمانیان میاندازد)؛ بازی بینظیر هر سه اشخاص بازی اپیزود دوم این نمایش نیز مخاطب را به شک و شبهه میاندازد که کدامیک راست میگویند و البته سرآخر معلوم میشود که هیچکدام و در صحنه مشترک آخر نمایش هر 5 شخصیت نمایشی اپیزود اول و دوم را در یک صف مشاهده میکنیم که با ولع فراوان سیبهایی که در دست دارند را گاز میزنند که نشان از سیب سرخ حوا، آلوده شدن انسان به گناه و هبوط آدم از بهشت به دنیا دارد.
45 دقیقه نمایش نفسگیر«دشمن خدا»، ریتم و ضرباهنگ معقول، تمرکز و تسلط خیرهکننده بازیگران آن که شاید چنین حس و حالی را کمتر در جمیع بازیگران تئاتر و سینما که داعیه حرفهای بودن را نیز دارند بتوان دید، تحسین همگان را برمیانگیزد، چه منتقد، چه مخاطب عام و چه کارشناسان تئاتری که در سالن حضور دارند.
استفاده بجای نویسنده و کارگردان نمایش به ویژه در اپیزود دوم نمایش از ادای نماز و قرائت قرآن که فرمانده پادگان از آن به عنوان ابزاری برای صحت و سقم اظهارات سربازانی که با یکدیگر مشاجره کردهاند از جمله نقاط عطف این نمایش است تا جایی که روایت نمایشی را از قالب معمول و کلیشهای نمایشهای دینی خارج میسازد و اشخاص نمایش را که در ادای درست فرایض دینی عاجز هستند را دچار تزلزل شخصیت کرده و به مخاطب به شکل غیرمستقیم القا میکند که اظهارات آنها چندان هم که ممکن است بتوان با هر یک از آنها همذاتپنداری کرد، موثق و صحیح نیست.
هرچند که عنوان میشود این نمایش پیش از اجرا در جشنواره «تئاتر فجر» نیز در همین سالن نمایشی اجرای عمومی داشته است پرسشی که مطرح است اینکه آیا مسئولان به قابلیتهای این اثر نمایشی که شاید در نگاه اول چون در زمره تئاتر شهرستانی است و لذا وقعی به آن گذاشته نمیشود پی بردهاند و اساساً حمایت از تولید چنین نمایشهایی که زائیده ایده و فکر خلاق نویسنده و کارگردان جوان آن است در دستور کار قرار گرفته است؟
«دشمن خدا» نشان داد که میتوان با دست خالی و در اختیار داشتن حداقل امکانات، نمایشی را تولید و بر روی صحنه آورد که در عین حالیکه دارای قابلیتهای مطلوب فنی نمایش است، به واسطه پاساژ حسی خیرهکننده بازیگران، قادر باشیم آن را حتی یک سر و گردن از بسیاری از نمایشهای مطرح در حوزه تئاتر دینی مترقیتر، جای دهیم.
امیر سجاد دبیریان