«فلسفه فرهنگ»؛ کتابی توحیدی با رویکرد فلسفه اسلامی
کد خبر: 3669900
تاریخ انتشار : ۱۴ آذر ۱۳۹۶ - ۱۰:۲۵
در نشست نقد و بررسی عنوان شد؛

«فلسفه فرهنگ»؛ کتابی توحیدی با رویکرد فلسفه اسلامی

گروه اندیشه: در نشست نقد و بررسی کتاب «فلسفه فرهنگ» اثر علی‌اصغر مصلح از این موضوع سخن به میان آمد که این کتاب دارای رویکرد فلسفه اسلامی بوده و اصولاً اثری توحیدی است.

به گزارش خبرگزاری بین‌المللی قرآن(ایکنا)، نشست نقد و بررسی کتاب «فلسفه فرهنگ» اثر علی‌اصغر مصلح شب گذشته، 13 آذرماه با حضور حجت‌الاسلام والمسلمین علی ذوعلم و مهدی جمشیدی به عنوان ناقد و دیگر اعضای شورای علمی گروه فرهنگ‌پژوهی پژوهشکده فرهنگ و مطالعات اجتماعی در محل ساختمان مرکزی پژوهشگاه برگزار شد.

علی رمضانی، مدیر گروه فرهنگ‌‌پژوهی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی گفت: کتاب فلسفه فرهنگ بخشی از درس‌های مصلح است که در کلاس درس ایشان بحث شده و  بخش‌هایی از آن توسط خود مولف و بخش‌های دیگر توسط دانشجویان ایشان به نگارش درآمده و در پایان، مصلح جمع‌بندی تکمیلی انجام داده‌اند.

حجت‌الاسلام والمسلمین علی ذوعلم، رئیس پژوهشکده فرهنگ و مطالعات اجتماعی پژوهشگاه به عنوان نخستین ناقد این بخث ضمن تشکر از گروه فرهنگ‌پژوهی اظهار کرد: مصلح در پایان کتاب از گفت‌وگو بحث کرده‌اند و کاش خود ایشان نیز در این گفت‌وگوی دوستانه شرکت می‌کرد. اقدام به انتشار این کتاب بسیار خوب بوده و با اینکه نقدهای زیادی بر این کتاب دارم، اما اصل موضوع با مطرح شدن این نام بسیار مبارک است.

ذوعلم در ادامه سخنان خود گفت: این کتاب هفت فصل دارد و مباحثی که برای دانشجویان کلاس درس گفته شده، تدوین و سپس منتشر شده است. کتاب فلسفه فرهنگ بسیار پرمضمون است با بحث‌های فشرده و مجموعه‌ای از سئوالات درباره فرهنگ از این کتاب استخراج می‌شود که این امر باعث تامل نقادان در این کتاب شده است.

رئیس پژوهشکده فرهنگ و مطالعات اجتماعی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی با اشاره به وجود نکات مثبت در این کتاب ادامه داد: نکات بسیار کتاب و پرمضمونی آن همراه با جملاتی که در آن وجود دارد، جزء نقاط قوت این کتاب است. عبارتی مثل پیامبری طبابت فرهنگ است، عبارتی نواندیشانه و نشان‌دهنده نوآوری در کتاب است.

ذوعلم افزود: پرسش‌های جدیدی در مورد فرهنگ در این کتاب آمده است و این کتاب یک اثر معمولی و مرسوم در فضای تالیف نیست و معلوم است این کتاب نواندیشی بسیاری در خود جای داده است.

حجت‌الاسلام علی ذوعلم در بخش ارزیابی نقادانه خود نسبت به این کتاب گفت: کتاب پیش رو فاقد ساختار منطقی است. با نگاه اجمالی به عناوین فصول این کتاب، می‌توان به عدم ساختار در آن پی ‌برد. در واقع می‌توان گفت این کتاب یک کشکول با نام کتاب است. هیچ تعریفی دیده نمی‌شود که موضع مولف را آشکار کند. در بخش‌های مختلف هر گزاره‌ای که گفته می‌شود، بلافاصله از آن عبور شده و تعریف واضحی وجود ندارد و این عدم تعریف در سراسر کتاب به چشم می‌خورد.

وی با اشاره به نام کتاب عنوان کرد: اساساً کتاب، فلسفه فرهنگ نیست. انتظار از این کتاب روشن شدن موضع فرهنگی است، ضمن اینکه در بسیاری از مسایل خلط مطلب صورت گرفته است. ارائه این مطالب در کلاس درس باعث جذابیت آن کلاس شده، اما برای قرار گرفتن در بحث تعریف فلسفی از فرهنگ، نمی‌توان با خلط در معانی وارد این عرصه شد.

ذوعلم افزود: اشکال دیگر تعریض‌های بدون استدلال موجود در کتاب است. در بخشی که در مورد ادراکات اعتباری علامه طباطبایی و نظریات علامه مطهری وجود دارد، تعریض‌های فراوانی آمده است. گوشه و کنایه زدن و تحلیل جامعه‌شناختی همراه با ادبیات کنایه‌آمیز، در شأن یک اثر علمی نیست.

وی ادامه داد: جسته و گریخته وارد مباحث شدن، آفات زیادی در پی دارد که مهم‌ترین آن سردرگمی مخاطب یا خواننده است. اغلب مباحث بدون جمع‌بندی رها شده‌اند و در پایان کتاب بحثی با عنوان تفکر در مورد آینده و روابط سه گانه انسان آمده است. آیا مصلح روابط چهارگانه‌ای که بزرگان آن را اثبات کرده‌اند را ندیده است که رابطه با خداوند را ذکر نکرده؟

مهدی جمشیدی، عضو هیئت علمی گروه فرهنگ‌پژوهی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی در جایگاه ناقد این جلسه با تاکید بر مزیت‌های این کتاب گفت: اصلِ این که کسانی از اهلِ «فلسفه» بکوشند که از مایه‌ها و داشته‌های فلسفیِ خود برای حلّ کردن گِره‌ها و مسئله‌های حوزه «فلسفه مضاف» استفاده کنند، رویکردی درخور است، چون بسیاری از اهلِ فلسفه، در فلسفه متوقف مانده‌اند و نتوانسته‌اند از فلسفه، راهی به سوی فلسفه‌های مضاف باز کنند و از فلسفه به عنوانِ «خادمِ» فلسفه‌های مضاف بهره گیرند. این توقع که فلسفه به نقش‌ها و مسئولیّت‌های «فرارشته‌ای» و «بُرون‌رشته‌ای» خود اعتنا و اهتمام کند، منطقی ا‌ست، هر چند وظیفه فلسفه به این محدود و منحصر نمی‌شود، اما آفرینندگی‌هایی از سنخِ فلسفه‌های مضاف، از غیرِ فلسفه برنمی‌آید و ما در این باره، از قافلۀ شتابانِ علم، عقب افتاده‌ایم.

جمشیدی افزود: در پاره‌ای از این اثر، به اندیشه‌های برخی از متفکّرانِ مسلمان اشاره شده است، که این را نیز باید از جمله قوّت‌ها و محاسنِ آن شمرد، چون شیفتگی ما نسبت به تجدُّد و متفکّرانِ متجدُّد، آن چنان نهادینه شده که اکنون باید پرداختن به آنها را نوعی حیثیّت و اعتبار قلمداد کرد و در مقابل نیز، سخن گفتن از متفکّران بومی مسلمان، اگر مستحق ملامت و تخطئه نباشد، دست کم حاصلی نخواهد داشت. این که کسی شهامت نظری داشته باشد که مسئله نوپدید فلسفه فرهنگ را به متفکّران مسلمان متقدّم و متأخّر ارجاع بدهد و از آنها پاسخ بطلبد، خودش به طور مستقل، فضیلتی است که باید بزرگ انگاشته شود.

وی تصریح کرد: این کتاب، چندان در سطح مباحث انتزاعی و ذهنی، منحصر نمانده، بلکه به سطح واقعیّت فرهنگی نیز نزدیک شده و کوشیده تا میان این دو سطح، پیوند و اتّصال برقرار کند، در حالی که اغلب مشاهده می‌شود که اهل فلسفه، از عالَم عینیّات، گریزان هستند و اُنس با مفاهیم و مقولات انتزاعی را به درگیری با واقعیّت‌های بیرونی و عینی از منظری فلسفی ترجیح می‌دهند.

جمشیدی در بخش نقد کتاب فلسفه فرهنگ به 13 نکته اشاره کرد: این که اثر تا چه اندازه توانسته فلسفه را به فلسفه فرهنگ، ترجمه و تبدیل کند، محلّ تأمّل است. به بیان دیگر، باید سنجید چه مقدار از مباحث کتاب، فلسفه است و چه اندازه، فلسفه فرهنگ. مواجهه با اندوخته‌ها و اندیشه‌های متفکّران در این باره، صُوَر و شُقوقی دارد؛ یکی این که متفکر، بالفعل به فلسفه فرهنگ پرداخته باشد و مضامینی پیرامون آن تولید کرده باشد و دیگر این که هر چند خود به صورت مستقیم درباره فلسفه فرهنگ، سخنی نگفته است، اما نظریات فلسفی‌اش، آن اندازه کشش و ظرفیّت دارد که بتوان دست به استنتاج و استنباط زد و آنها به مایه‌ها و نکته‌هایی در زمینه فلسفه فرهنگ تبدیل کرد. برداشت نویسنده از فارابی، دست دوم و مستند به دیگری‌ است و درباره ابن خلدون، در حد شش صفحه توضیح داده شده است.

وی افزود: گفته شده که طباطبایی بیش از مطهری به فلسفه‌های مدرن و پست‌مدرن، تمایل داشته است، حال آن که نه طباطبایی و نه مطهری، هیچ یک با تجدد و پساتجدد، هم‌داستان نبودند، بلکه در برابر آن صف‌آرایی کردند. مفهوم یا مفاهیم نزدیک به مفهوم فرهنگ را در سنت فکریِ متفکران مسلمان متقدم نیافته است. همچنین ذیل عنوان فلسفه فرهنگ در تمدن اسلامی، نام سیدمحمدحسین طباطبایی نیز گنجانده شده است، حال آن که وی خارج از گستره تاریخی است.

به گفته جمشیدی، در میان متفکران مسلمان، از آیت‌الله مرتضی مطهری، محمدتقی جعفری، محمدتقی مصباح‌یزدی، سیدحسین نصر و ... غفلت شده است، حال آن که اینان درباره فلسفه فرهنگ، گفته‌ها و نکته‌های درخور توجهی دارند. نظریه سیدمحمدحسین طباطبایی درباره فلسفه فرهنگ، به مسئله اعتباریات، فرو کاهیده شده است، اما تفاوت و اختلافی که نویسنده میان طباطبایی و مطهری در مسئله کثرت‌گرایی فرهنگی فرض کرده است، صواب نیست و نه ‌تنها در این باره میان این دو شکافی وجود ندارد، بلکه استدلالی که مطهری برای دفاع از فرهنگ یگانه و وحدت فرهنگی مطرح کرده، برگرفته از موضع طباطبایی است.

وی ادامه داد: منابع استفاده شده، در موارد متعددی، دست دوم و یا سبک و نازل هستند.  گفته شده که فرهنگ میان باید آمیزه‌ای از سه فرهنگ ایرانی و اسلامی و غربی باشد و هیچ یک از این سه فرهنگ، به ضرر دیگری مسلط نشوند، بلکه باید میان‌شان، اتحاد و اتفاق برقرار کرد.  نویسنده در حالی به مسئله‌های متعدد و متنوّع پرداخته که نتوانسته از عهده حل آنها برآید، چنان که به اشاراتی کوتاه و مبهم درباره هر مسئله بسنده کرده است، حال آن که باید به جای انتخاب مسئله‌های متعدد، پاره‌ای از مسئله‌های عمده را برمی‌گزید و به آنها، پاسخ تفصیلی و پخته و شفاف می‌داد.

فرشاد مهدی‌پور، رئیس مرکز فضای مجازی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی با توجه به نکات گفته شده توسط ناقدان گفت: در باب این اثر نکات خوبی ارائه شد. فقدان چارچوب مفهومی در این اثر به شدت آزار دهنده است. فقدان تعاریف پایه‌ای که در نهایت ما تعریف خود فلسفه فرهنگ را نیز متوجه نمی‌شویم.

مهدی‌پور ادامه داد: در باب نقد این کتاب مایل هستم سه نکته را عرض کنم. اول اینکه قرار بود بحث بر مبنای نظریه‌های علامه صورت گیرد، اما اصلا این اتفاق نیفتاد و نویسنده به شدت از این بحث دور شده است.

حجت‌الاسلام والمسلمین مهدی جهان، دیگر عضو حاضر در این نشست گفت: با بررسی مجموعه مصاحبات مصلح با نشریات و خواندن کتاب ایشان به سه مسئله رسیدم که عرض خواهم کرد. اول اینکه مصلح میلی به فرهنگ توحیدی ندارند و انگار یک خداناباوری خاص در این کتاب وجود دارد و هیچ نقشی از خدا در کتاب نیست. این اثر هیچ ارتباطی با یک انسان مسلمان و هیچ ارتباطی به فرهنگ اسلامی ندارد. مسئله دوم فلسفه مضاف است که گویا مصلح تخصصی در فلسفه مضاف نداشته و هیچ گاه در این کتاب ذکر نشده است. مسئله سوم مسائل فرهنگی جدیدی در این کتاب وجود ندارد و از مسائل دست دوم و قدیمی و اشباع شده استفاده شده است.

حسین احمدی، مدیر گروه تاریخ و تمدن پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی با حضور در این نشست گفت: این کتاب مباحث ابتدایی را بحث کرده و دقیقا در صفحه ۳۵ خود فلسفه مضاف را رد کرده است. فکر می‌کنم جدا از این کتاب، کتاب‌های دیگر و بهتری در این زمینه وجود داشته باشد که خیلی موفق‌تر از این اثر بوده و جای بحث‌های بیشتر و بهتری دارد.

محسن ردادی، عضو گروه انقلاب اسلامی پژوهشگاه در این نشست گفت: قصد دفاع از کتاب را دارم و برخلاف گفته‌های قبلی این کتاب چارچوب نظری با رویکرد هایدگر دارد و انسان را در مرکز قرار داده و بر آن اساس در حال نوشتن فلسفه فرهنگ است. ارتباط فرهنگ با ساحت‌های دیگر برقرار شده و کاملا مشخص است. نویسنده کتاب را توحیدی نوشته و فرهنگ اسلامی در آن به چشم می‌خورد و نویسنده با جرئت وارد این موضوع شده که همین نکته جزء نقاط قوت این کتاب است.

علی رمضانی، مدیر گروه فرهنگ‌پژوهی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی با توجه به ذهنیت مصلح، نویسنده کتاب فلسفه فرهنگ گفت: ایده‌هایی در ذهن نویسنده وجود دارد. تلاش شده است که این ایده‌ها که محصول زیست در فضای خاص و تعلق دینی ایشان است، در این اثر بیاید که این فلسفه فرهنگ نیست.

رمضانی با توجه به نام این اثر تصریح کرد: برای این کار تعابیر دیگری نیز قابل انتخاب بود و این عنوان کلان خیلی لزومی نداشت. مهمترین چالش این کتاب، عنوان آن است و ناشر آن نیز جزء ناشران عمومی و غیر دانشگاهی و وزین است.

captcha